فضا

/fazA/

    climate
    space
    room
    ether
    outer space

فارسی به انگلیسی

فضا ناو
spacecraft

فضا ناو پژوهشی
probe

فضا ناو دارای سرنشین
spaceship

فضا ناوگاه
spaceport

مترادف ها

region (اسم)
طرف، سامان، فضا، ناحیه، منطقه، بخش، قلمرو، سرزمین، دیار، بوم، محوطه بسیار وسیع و بی انتها

place (اسم)
جا، فضا، میدان، موقعیت، صندلی، مکان، وهله، جایگاه، محل

room (اسم)
جا، فضا، خانه، اتاق، محل

space (اسم)
جا، دوره، فضا، وسعت، مساحت، فاصله، مدت معین، زمان کوتاه، حیز

air (اسم)
هوا، باد، جریان هوا، فضا، نسیم، استنشاق، هر چیز شبیه هوا، نفس، شهیق، سیما، اوازه، اواز، اهنگ، نما

area (اسم)
طرف، فضا، حوزه، ناحیه، منطقه، مساحت، سطح، پهنه

پیشنهاد کاربران

کیهان . کیهانگاه. کیهان بیکران. میدان پهنه. هوا. سپهر. آسمان.
فضا خوانش دیگری از افزا و فزایش وافزایش ومانند اینهاست.
به جای {فًضا}، بگوییم {فَرجا} که از دو بخش ساخته شده است:
1 - فَر:پیشوند است که در اینجا نِشانگَرِ {دور و بر، جا، فضا} است. ( آشکار است که پیشوندی که به چَمِ {پیش، جلو} است، میتواند نشان دهنده {جا، مکان، فضا، پیش} نیز باشد. به یِک کاربردِ پیشوند بسنده نکنید، برای نِمونه در واژه {فرتاش}، پیشوندِ {فر} نِشان دهنده {حظور} است )
...
[مشاهده متن کامل]

2 - جا:برابرِ {مکان} است.
پس این واژه اینگونه ساخته میشود.
بِدرود!

گستره ، سپهر
اِسپاش او چه با کلاس
هر واژه ای که در عربی هم به کار برود الزاما عربی نیست. حتی داشتن ض یا ظ یا ع هم به معنی عربی بودن واژه نیست. برای نمونه ظرف از ژرف گرفته شده که واژه ای فارسی است. حتی صرف شدن واژه در عربی هم به معنی عربی بودن واژه نیست. برای نمونه واژه ی فارسی نور د عربی صرف شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

در باره ی واژه ی فضا، آنچه عجیب هست این است که در عربی هم مشتق های زیادی از آن ساخته نشده و به همین ها محدود است: فاضی، فضا، فضاوة، فضی، فضی ( ی با دو نقطه در زیر آن ) .
حس می کنم این واژه در عربی آنچنان هم کاربرد نداشته باشد. ساخته نشدن مشتق های پیچیده گمان من به عربی نبودن واژه را بالا می برد.
اما مشتق های این واژه در فارسی عبارتند از: فضایی‎، فضاپیما‎، فضانورد‎، فضازمان‎
این ها تنها چیزهایی است که من می دانم. امیدوارم دوستان دانش من را کامل کنند.

فَضا، فَضاء: فراسو، فرامون، هواباز ١. جا ٢. کیهان ٣. آسمان، سپهر ۴. هوا ۵. میدان، میدانگاه ۶. گستره، پهنه، فراخه ٧. پیرامون
واژه فضا
معادل ابجد 881
تعداد حروف 3
تلفظ fazā
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی: فضاء]
مختصات ( فَ ) [ ع . فضاء ] ( اِ. )
آواشناسی fazA
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع واژگان مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی معین
جایی خوندم که واژه فضا از افزا یا افزایش پارسی گرفته شده و ریشه اش پارسی و شاید این گفته درست باشه
تعدادی از واژگان علم نجوم به انگلیسی:
astronomy = علم نجوم
The solar system = منظومه شمسی
The sun = خورشید 🌞
Mercury = عطارد، تیر
Venus = زهره، ناهید
Earth = زمین 🌎
...
[مشاهده متن کامل]

Mars = مریخ، بهرام
Jupiter = مشتری، هرمز
Saturn = زحل، کیوان
Uranus = اورانوس
Neptune = نپتون
space = فضا
galaxy = کهکشان
orbit = مدار
meteorite = شهاب سنگ
comet = ستاره دنباله دار
asteroid = سیارک
asteroid belt = کمربند سیارک ها ( بین مریخ و مشتری )
meteor / shooting star / falling star = شهاب سنگی که در حال سوختن وارد اتمسفر زمین می شود
black hole = سیاه چاله
dark matter = ماده تاریک
gravity = جاذبه
axis = محور
star = ستاره
eclipse = خورشید گرفتگی، ماه گرفتگی
solar eclipse = خورشید گرفتگی
lunar eclipse = ماه گرفتگی
supernova = سوپرنوا، ابرنواختر
the Big Bang = بیگ بنگ
constellation = صورت فلکی
cosmology = کیهان شناسی
dwarf planet = سیاره کوتوله
light year = سال نوری
terrestrial = زمینی، خاکی
celestial = آسمانی
extraterrestrial = فرازمینی

توهم ناشی از اعتیاد
هووووووووووو
فضا چیزی نیست مگر ما درک درستی ازبعد چهارم داشته باشیم.
از تپه پایین آمدم هوووووووووووووووو
منابع• https://www.youtube.com/watch?v=ulUWENTxxck
هوووووووووووو
سماع بر زحل ، ستارگان ، کهکشانها
منابع• https://www.youtube.com/watch?v=ki4nBNkWi0k
فضا=جا
فضا
فراخ نای
گستره
واژه و پسوند "گاه" در پارسی هم برای" جای" و هم برای "هنگام" بکار میرود. بنابر این آنچه را که در دانش فیزیک "حیطه فضا - زمان" نامند به پارسی میشود "گستره جایگاهی" ( جای - گاه )
سپهر
کیهان
خداوند کیهان و گردان سپهر - فروزنده ماه و ناهید و مهر
...
[مشاهده متن کامل]

گستره ( گستره بیکران = فضای لا نهایة )
پهنه
پهناوره

جا=فضا
فراخنا، پهنه، سپهر
فضا:محیط مباحث زندگی انسانی است.
فضا به پارسی می شود اسپاش ( espaš ) . این واژه از پارسی میانه به لاتینی رفت و شد Spatium ( اسپاشیوم ) . سپس از لاتینی به فرانسوی رفت و شد Spacieaux یا espace، از فرانسوی به انگلیسی راه پیدا کرد و شد space.
...
[مشاهده متن کامل]

فضایی: اسپاشیک
فضاپیما: اسپاشه
فضای آزاد: اسپاش آزاد
بن مایه ( منبع ) : فرهنگ کوچک پهلوی، د. ن. مکنزی، برگردان بانو میر فخائی
فرهنگ برابر پارسی واژگان بیگانه، ابوالقاسم پرتو

میدان و عرصه
فضا ( Outer Space ) : این واژه در زبان فارسی مترادف است با ’کیهان‘، ’سپهر‘، و ’گیتی‘. گستره یا پهنه ای است که فراسوی کره زمین و میان اجرام آسمانی وجود دارد.
کیهان
این واژه عربی است و پارسی آن این واژه هاست: سارایو ( سنسکریت: سَرَیو ) ، ویها ( سنسکریت: ویهَ ) ، هاماج ( کردی ) ، ویهایاس ( سنسکریت: ویهایَس )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)

بپرس