فصل بهار


    springtime

مترادف ها

spring (اسم)
جست و خیز، فنر، سر چشمه، عین، چشمه، بهار، فصل بهار، حالت فنری، جهش یا حرکت فنری، حالت ارتجاعی فنر

clematis (اسم)
قلماتیس، فصل بهار، شقایق پیچ

springtime (اسم)
فصل بهار، جوانی، شباب، بهار زندگانی

پیشنهاد کاربران

بهارگاه. [ ب َ ] ( اِ مرکب ) ربیع. ( مهذب الاسماء ) . فصل بهار. مقابل تابستانگاه یا پائیزگاه یا زمستانگاه. ( از فرهنگ فارسی معین ) :
عاجز شود از اشک و غریو من
هر ابر بهارگاه با بختو.
رودکی ( احوال و اشعار ج 3 ص 1068 ) .
...
[مشاهده متن کامل]

و بهارگاه سوی غزنین برویم. ( تاریخ بیهقی ) . پژند. . . دربهارگاه پدید آید. ( فرهنگ اسدی نخجوانی ) . و چندان مدت که توقف می کرد به انتظار بهارگاه بود در بیابان آب و گیاه بود. ( فارسنامه ابن البلخی ص 80 ) . و پادشاه زادگان و خویشان که در آن نزدیکی بودند تمامت در موافقت بهارگاه قراقورم چون ثریا جمع شدند. ( جهانگشای جوینی ) . و بهارگاه ارغون آقا بارگاهی هزار میخی زر اندر زر و خرگاهی عالی. ( تاریخ رشیدی ) . گوئیم لفظ هوادلیل بود بر سه معنی ، با یکی هوای فصول سال چون تابستان و زمستان و بهارگاه و تیرماه. ( هدایةالمتعلمین ) . و آنرا باید به بهارگاه ببرند تا دیگر باره برآید. ( فلاحت نامه ) .

بهامین
چون فصل بهار آغاز نو شدن و روییدن دوبار می باشد فکر میکنم نو به در میتواند بجاباشد
آبسال
ربیع

بپرس