فصاحت

/fasAhat/

    diction
    elocution
    eloquence
    fluency

مترادف ها

elocution (اسم)
عبارت سازی، فصاحت، شیوه سخنوری، حس تقریر، سخن سرایی

eloquence (اسم)
عبارت سازی، فصاحت، سخنوری، شیوایی، علم فصاحت، علم بیان، طلاقت لسان، خوش زبانی

oratory (اسم)
عبارت سازی، فصاحت، سخن سرایی، خوش زبانی، فن خطابه، فصاحت و بلاغت، سخن پردازی، شیوه سخنرانی، علم بدیع

پیشنهاد کاربران

شیوا
پرحرفی و خوش بیان بودن
سخنور
روشن بیانی . [ رَ /رُو ش َ ب َ ] ( حامص مرکب ) روشن بودن بیان و فصاحت .
خوش تقریری . [ خوَش ْ / خُش ْ ت َ ] ( حامص مرکب ) حالت خوش تقریر. عمل خوش تقریر. فصاحت . ( یادداشت مؤلف ) .
آبادیس عزیز عبارتی که به صورت فنگلیش روبروی فصاحت نوشتین اشتباهه؛
Fesahat درست است.
Fasahat اشتباه است.
آبادیس عزیز لطفا در اسرع وقت نگارش فینگلیش روبروی کلمه را تصحیح کنید.
فِصاحَت درست است ، نه فَصاحَت
فصاحت. [ ف َ ح َ ] ( ع مص ) گشاده زبان شدن. ( ترجمان علامه جرجانی ) . گشاده سخن و درست مخارج گردیدن. ( منتهی الارب ) . فصیح شدن. ( از اقرب الموارد ) . || زبان آور شدن. ( منتهی الارب ) . || بزبان عربی سخن گفتن اعجمی و معنیش دریافت شدن یا عربی بودن وزبان آور گردیدن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) . || ( اِمص ) سخن فصیح. شعر شیوا :
...
[مشاهده متن کامل]

دانم از اهل سخن هرک این فصاحت بشنود
هم بسوزد مغز هم سودا پزد بی منتها.
خاقانی.
|| ( اصطلاح ادبی ) فصاحت بر سه قسم است : فصاحت کلمه ، فصاحت کلام ، فصاحت متکلم. فصاحت کلمه عبارت است از سلامت آن از غرابت و تنافر حروف و مخالفت قیاس صرفی. فصاحت کلام ، عبارت است از خلوص آن از تنافر کلمات و ضعف تألیف و تعقید لفظی و معنوی. و بعضی خلوص آن را از تکرار و تتابع اضافات نیز شرط کرده اند. فصاحت متکلم عبارت است از توانایی تکلم بر تألیف کلام فصیح هرچند تکلم به کلام فصیح نکند. و بدون داشتن این قوه فصیح نیست ، هرچند بر حسب اتفاق تکلم به کلام فصیح کند. ( فرهنگ فارسی معین از هنجار گفتار ) : گمان برد که کمال فضل و فصاحت حاصل شد. ( کلیله و دمنه ) .
سعدی که داد حسن همه نیکوان دهد
عاجز بماند درتو زبان فصاحتش.
سعدی.
- فصاحت پرداز ؛ فصیح و شاعر و منشی. ( آنندراج ) . رجوع به فصاحة شود.
فصاحة. [ ف َ ح َ ] ( ع مص ) فصاحت. رجوع به فصاحت شود.

فصاحت:رسایی
شیوایی
ذلاقت قلم = فصاحت متن
روشن بیانی ، خوش بیانی
فصاحت به معنی روانی و شیوایی است
( صفاحت ) :به معنی زبان اور بودن تیز سخنی زبان بازی
بلاغت"نافذو گیرا بودن
فِصاحَت -
راحت حرف زدن، زبون بازی! ولی
بلاغت: نافذ و گیرا بودن سخن که باهم فرق می کنند.
در ضمن فِصاحَت با سِفاهَت شبه هم آوا هستند!
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس