فشنگ

/feSang/

    cartridge
    charge

فارسی به انگلیسی

فشنگ پران
extractor

فشنگ پرکن
cartridge-filler

فشنگ خور
chamber

فشنگ دان
cartridge-box, cartridge-bag, magazine

فشنگ رسام
tracer

فشنگ ساز
cartridge-maker

فشنگ سازی
cartridge-making, cartridge-factory

فشنگ گذاری کردن در تفنگ
load

فشنگ مشقی
blank

فشنگ کش
extractor

مترادف ها

primer (اسم)
کتاب الفباء، فشنگ، چاشنی، بتونه، مبادی اولیه

cartridge (اسم)
گلوله، فشنگ، کارتریج

ball cartridge (اسم)
فشنگ

پیشنهاد کاربران

گلوله
فشنگ و تفنگ هردو پارسی ز پیشهنگ - و تف هنگ اند و هنگ / آهنگ/هنج آهنج برون رفت و پرتاب و انداختن است تف از تفیدن گرما و تب و تابستان ار انست
بدو گفت کای مردم بی بها
ببین آن تف آهنج نر اژدها.
تفنگ هست تف آهنگ فشنگ پیش آهنگ
...
[مشاهده متن کامل]

که تف بهنجد و دارد گلوله پیش آهنج
آفریده مردمان مر رنج را
پیشه کرده رنج جان آهنج را.
گفت فردا نشتر آرم پیش تو
خود بیاهنجم ستیم از ریش تو.
رودکی.
خوب گفتن پیشه کن با هر کسی
کاین برون آهنجد از دل بیخ کین.
ناصرخسرو.
بدو گفت شنگل که ما را بلاست
که بر بوم ما بر یکی اژدهاست
بخشکی و دریا همی بگذرد
نهنگ تف آهنج را بشکرد.
کمان بفکن از دست و ببر بیان
بیاهنج و بگشای بند از میان.
فردوسی.
باز کز دست تو پرّد نه شگفت ار بهوا
بدو چنگال ز سیمرغ بیاهنجد بال.
چون جام بکف گیری از زر بشود قدر
چون تیغ برآهنجی از خون برود هین.
چون برآهنجی شمشیر و فروپوشی درع
پشت و روی سپهی اصل و فروع ظفری.
فرخی.
که گر سیر بر سنگ آهن ربای
بمالی نیاهنجد آهن ز جای.
اسدی.
دل پرمهر برآهنجد از تن
بسان سنگ مغناطیس آهن.
پس آنگه پیش ویرو کس فرستاد
بخواند و کرد او را یک بیک یاد
بفرمودش که خواهر را بفرهنج
بشفشاهنگ فرهنگش درآهنج.
( ویس و رامین
آفرین بادا برآن شمشیر جان آهنج تو.
قطران.
بدست راد تو اندر حسام جان آهنج
بدان صفت که بود در میان بحر نهنگ.
کمال اسماعیل.

در اسلحه هایی مانند تفنگ چیز هایی سوزنی شکل وجود دارد که با سرعتی زیاد به طرف هدف حرکت کرده سرعت زیادش باعث زخمی شدن میشه به این چیز سوزنی شکل فشنگ می گویند
این واژه هم نه پارسی است نه ترکی بلکه یونانی است و گونه دگرگون و پارسی و ایرانیه واژه فوسینگه یونانی است که خود این واژه از یونانی کهن به نام فوسینکس میاد
فشنگ ( فشیل دیین بیرزاد )

بپرس