جمع شدن، پیچاندن، گره زدن، فشردن، ناگهان کشیدن، بهم کشیدن
push(فعل)
شاخ زدن، فشردن، نشاندن، هل دادن، فشار دادن، چیزی را زور دادن، با زور جلو بردن، یورش بردن
press(فعل)
ازدحام کردن، فشردن، چلاندن، فشار اوردن، فشار دادن، اتو زدن، پرس کردن، فشار وارد اوردن بر، وارد اوردن
squeeze(فعل)
له کردن، چپاندن، فشردن، چلاندن، فشار دادن، دوشیدن، اب میوه گرفتن، بزور جا دادن، زور اوردن
wring(فعل)
منحرف کردن، پیچاندن، فشردن، چلاندن، به زور گرفتن، انتزاع کردن
پیشنهاد کاربران
واژه فشردن به ارث رسیده از فارسی میانه ( ʾpšwltn' /afšurdan/ ) ، از زبان پروتوایرانی *fšar - ( �فشردن � ) ، از پروتوایرانی *sparH - ، دومی از پروتو - هندواروپایی *sperH - این واژه پارسی است. منابع ها. فرهنگ واژه های اوستا ... [مشاهده متن کامل]
ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی فرهنگ فارسی به پهلوی فرهنگنامه کوچک پهلوی فرهنگ زبان ایرانی باستان فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی لغت نامه دهخدا فرهنگ معین فرهنگ عمید