فروزنده

/foruzande/

    luminous
    shining
    effulgent
    flashy

فارسی به انگلیسی

فروزنده شدن
phosphoresce

مترادف ها

lustrous (صفت)
پر جلوه، رخشان، رخشنده، فروزنده

پیشنهاد کاربران

فروزنده : روشنی دهنده، پر فروغ ، درخشان ، روشن و تابان . فروزنده اسم دختر ( فارسی ) می باشد.
فروزنده : روشنی دهنده، پر فروغ ، درخشان ، روشن و تابان .
درخشنده، تابان
درخشنده
روشن کننده . روشنی بخش
فروزنده : افروزنده ، روشن کننده
دکتر کزازی در مورد واژه ی فروزنده می نویسد : ( ( فروزنده ریخت کوتاه شده ی " افروزنده" است . دگرگونی در واژه بدین شیوه رخ داده است . اَفروزنده ، فَروزنده ، فُروزنده . نمونه هایی دیگر از این دست ، "فُسرده " است از اَفسردن و" فُشرده" از اَفشردن. ستاگ واژه ، فروز، ریختی است از فروغ به معنی روشنایی . ) )
...
[مشاهده متن کامل]

خداوند کیوان و گردان سپهر
فروزنده ی ماه و ناهید و مهر
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 171 )

رواج دهنده

بپرس