فرود

/forud/

    down
    below
    descent
    concluding part of a melody
    cathode
    landing
    touchdown
    declination
    plump

فارسی به انگلیسی

فرود اب نما
low-water mark

فرود اجباری
forced landing, crash-land

فرود اجباری کردن
crash-land

فرود ارام
soft landing

فرود امدن
alight, descend, lower, rain, to come down, to descend, to land

فرود امدن پی در پی
cascade

فرود امدن هواپیما با سر
nose-dive

فرود امدن و در ربودن
pounce

فرود اوردن
lower, smash, land, to cause to down

فرود اینده
decliner

فرود تجهیزات
airdrop

فرود چتر
parachute

فرود رفتن
de-escalate

فرود سرباز
airdrop

فرود ملایم
soft landing

فرود ناگهانی
dive

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

فرودفرودفرودفرود
عربشاهی
دون
سلام به دوستان نام من فرود است و برگرفته از شاهنامه
( از شخصیت های شاهنامه نام پسر سیاوش و جریره و برادر کیخسرو پادشاه کیانی )
یعنی سرازیری
فرود:فروتن
پایین آمدن

معنی=پایین
متضاد=فراز ، بالا
فرود : [اصطلاح موسیقی ] بازگشت از گوشه هایی که در درجات مختلف نواخته می شوند به مایه ی اصلی.
فرود : [اصطلاح موسیقی ] پایین آمدن صدای ساز یا آواز برای اتمام گوشه ( یا شروع گوشه ای دیگر در همان دستگاه یا دستگاه دیگر )
فرود:
دکتر کزازی در مورد واژه ی فرود می نویسد : ( ( فرود در پهلوی فروت frōt بوده است . ) )
( ( همی بر شد ابر و فرود آمد آب
همی گشت گِرد ِ زمین آفتاب ) )
توضیح بیت :ابر بر آسمان فرا رفت و از آن باران فرو ریخت و آفتاب نیز بر گرد زمین می گشت .
...
[مشاهده متن کامل]

( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 193 )

فرود آزاد free abseil : [اصطلاح کوهنوردی] فرود از بالای یک کلاهک بصورتی که بدن در فضا معلق می شود.
منبع https://sporton. ir
فرودabseil : [اصطلاح کوهنوردی]پایین آمدن از شیب های تند با طناب
منبع https://sporton. ir

فرود مخفف دو کلمه فرِّ دودمان بوده که گاهی فردود نیز گفته میشده و به معنای پسری که افتخار خانواده یا قبیله باشد در گذشته مسابقاتی معادل دختر شایسته امروزی ، برای پسران قبیله برگزار میشده که دراین آزمون
...
[مشاهده متن کامل]
سخت پسران در رشته های تیراندازی ، سوار کاری، دو ، شنا و کشتی با هم به رقابت می پرداخته اند به برنده این آزمون لقب فرود یا فردود اعطا میشده است.

فرود به فتح ف به معنی دارنده ی فر و شکوه
واژه "ورود" هم دگرگون شده همین واژه پارسی "فرود" است.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس