condescend, stoop, to be modest or meek
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
سرافکندگی، فروتنی، خشوع
سرافکندگی، فروتنی، بی ادبی
زشتی، سادگی، فروتنی
محجوبیت، عفت، تواضع، فروتنی، امساک، شکسته نفسی، حیا، حجب، ازرم
پستی، تحقیر، تواضع، فروتنی، حقارت، بی اهمیتی، خشوع، افتادگی
عفت، فروتنی، حیا، حجب، ازرم، شرم
سادگی، فروتنی، ساده لوحی، بی الایشی، ساده دلی، بسیطی
سادگی، فروتنی
فروتنی
فروتنی، حلم، خونسردی و نرمی
فروتنی
فروتنی
سادگی، فروتنی، روستا منشی
پیشنهاد کاربران
به رابطه ی هر شخص با واقعیت خودش فروتنی میگویند
تن پایین ترین سطح وجودی انسانه پس لطفانگید فروتنی یعنی درتن فروبریم . . اتفاقا یعنی خودتن رو رها کنیم و ازتن فرمان نبریم . . ابنطوری هم بخواهیم نگاه کنیم یعنی اجازه بدیم تن ما فروبره تا توان فرمان دادن
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
نداشته باشه. . . فروتنی یعنی درک محدودیتهای خویش وقبول کردن ابنکه قرارنیست همه چیز طبق اراده من باشه. . یعنی واگذاری اراده خویشتن به نیرویی بزرگتر
با نگاه واقع بینانه در زندگی مان و نقص ها و خطاهایمان و آنچه که ما واقعا هستیم میتونیم به فرو تنی برسیم. در انجمن معتادان گمنام
پذیرفتن وضع موجود به همان صورت که هست ، بدون هیچ جنگی
خود را همین طور که هستیم بپذیریم و نه خور را کوچک و نه خود را بزرگ جلوه بدیم و دیگران را همونگونه که هستند بپذیریم
فروتنی یعنی اینکه خودمان رابه عنوان انسانی که هم خوبیم وهم بد قبول کنیم یعنی هم نقاط ضعف داریم هم نقاط قوت نقاط قوت وخوبی هارا درخود بیشتر پرورش دهیم
دنی
معنی فروتنی= تواضع - خلکساری
معنی فروتنی =تواضع؛خاکساری
فروتنی . استکانت
استکانت
از پایین ترین سطح وجودی که تن هست به طبقات بالا فکر و احساس و نیت و خاسته ها نگاه کردن
افتاده حالی. [ اُ دَ / دِ ] ( حامص مرکب ) متواضع بودن. فروتنی. آرام بودن. بی حالی :
کاکل از بالانشینی رتبه ای پیدا نکرد
سنبل از افتاده حالی همنشین ما شده.
کاکل از بالانشینی رتبه ای پیدا نکرد
سنبل از افتاده حالی همنشین ما شده.
پذیرفتن کامل خودمان واینکه واقعا چه کسی هستیم
به عنوانِ صفت، معنای دوم اش فروتنی ست.
عذرخواهیِ خاضعانه
-
هرچند معنای نخستِ abject، شرم آورانه است.
ر. ک
فرهنگ هزاره
در بعضی جاها تنبلی
تواضع
کرنش
فروتنی اسمش با خودشه، یعنی درون خودمون فرو بریم، معمولا اسم فروتنی میاد تصویر انسانی که سرش پایینه و انگار داره درون خودش فرو میره و به شناخت درستی از خودش به عنوان انسان میرسه.
در وضعیت موجود ماندن، پذیرش اکنون و اینجا.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)