curb (فعل)
فرو نشاندن، محدود کردن، ممانعت کردن، تحت کنترل دراوردن، محکم مهارکردن، دارای دیواره یا حایل کردن
suppress (فعل)
موقوف کردن، خواباندن، فرو نشاندن، توقیف کردن، مانع شدن، منکوب کردن، پایمال کردن، سرکوب کردن، تحت فشار قرار دادن، فشاراوردن بر
calm (فعل)
ارام کردن، ساکت کردن، فرو نشاندن
appease (فعل)
ارام کردن، ساکت کردن، خواباندن، تسکین دادن، فرو نشاندن
stanch (فعل)
فرو نشاندن، بند اوردن، خاموش کردن، ساکت شدن، جلو خونریزی را گرفتن
pacify (فعل)
ارام کردن، ساکت کردن، خواباندن، تسکین دادن، فرو نشاندن
quell (فعل)
تسکین دادن، فرو نشاندن، سرکوبی کردن
quench (فعل)
فرو نشاندن، دفع کردن، خاموش کردن، اطفا
tranquilize (فعل)
فرو نشاندن، اسوده کردن
stifle (فعل)
فرو نشاندن، خفه کردن، خاموش کردن
extinguish (فعل)
کشتن، فرو نشاندن، خاموش کردن، منقرض کردن
distinguish (فعل)
فرو نشاندن، تشخیص دادن، دیدن، مشخص کردن، تمیز دادن، وجه تمایز قائل شدن، تمبز دادن، دیفرانسیل گرفتن، مشهور کردن
slack (فعل)
فرو نشاندن، ضعیف کردن، سست کردن، شل کردن، کساد کردن
lull (فعل)
ارام کردن، فرو نشاندن، ساکت شدن، لالایی خواندن
soften (فعل)
کاستن، کم کردن، فرو نشاندن، شیرین کردن، خوابانیدن، ملایم کردن، نرم کردن، نرم شدن، اهسته تر کردن
oppress (فعل)
پریشان کردن، فرو نشاندن، کوفتن، ظلم کردن بر، ستم کردن، ذلیل کردن، ستم کردن بر، تعدی کردن، در مضیقه قرار دادن
mollify (فعل)
ارام کردن، خواباندن، تسکین دادن، فرو نشاندن، نرم کردن
repress (فعل)
فرو نشاندن، سرکوب کردن، باز فشردن، باز کوفتن، در خود کوفتن