فرو نشستن، سر خوردن، خیط و پیت کردن، فرو ریختن، فرو رفتن، خیط و پیت شدن، از پا افتادن، لنگ شدن
فرو ریختن، در غار جا دادن، حفر کردن، مقعر کردن
خرد کردن، فاسد شدن، از هم پاشیدن، فرو ریختن، متلاشی شدن، متلاشی کردن، تجزیه شدن
فرو ریختن
فرو ریختن، غش کردن، سقوط کردن، دچار سقوط و اضمحلال شدن
فرو ریختن
فرو ریختن
فرو ریختن
فرو ریختن