stick (فعل)چسبیدن، بهم پیوستن، چسباندن، بستن، الصاق کردن، تحمل کردن، سوراخ کردن، فرو بردن، تردید کردن، گیر کردن، نصب کردن، چسبناک کردن، گیر افتادنsink (فعل)نزول کردن، فرو بردن، فرو رفتن، غرق شدن، نشست کردن، مستغرق بودن، ته رفتن، گود افتادنpick (فعل)دزدیدن، چیدن، سوار کردن، کندن، برگزیدن، فرو بردن، باز کردن، جیب بری کردن، کلنگ زدن، با خلال پاک کردن، نوک زدن به، ناخنک زدنram (فعل)کوبیدن، سنبه زدن، سفت کردن، فرو بردن، بنقطه مقصود رسانیدن، با دژکوب خراب کردنimmerse (فعل)پوشاندن، غوطه دادن، فرو بردن، غسل ارتماسی دادن، زیر اب کردنplunge (فعل)غوطه دادن، غوطه ور ساختن، فرو بردن، شیرجه رفتن، غوطه زدن، غوطه ور شدن، شیب تند پیدا کردنswallow (فعل)بلعیدن، فرو بردنdig in (فعل)فرو بردنstab (فعل)سوراخ کردن، فرو بردن، خنجر زدن، زخم زدن، سیخ زدن، سیخونک زدنgulp (فعل)فرو بردن، قورت دادنimmerge (فعل)غوطه دادن، فرو بردن، فرو رفتنingulf (فعل)فرو بردن