فرو

/ferro/

    sunken
    down
    infra-
    low

فارسی به انگلیسی

فرو افتادن
collapse, crash, pitch, plummet, topple

فرو افتادن به طور ناگهان و محکم
slump

فرو افتادن در اب
plunge

فرو افکندن
overturn, precipitate, sink, topple, tumble, unleash, abase

فرو افکندن از مقام رفیع
cashier

فرو افکنده
prostrate

فرو بردن
dunk, sink, stick, take, thrust, aspirate, dip, to swallow, to dip, to sink

فرو بردن به طور ناگهان
plunge

فرو بردن درابگونه
submerse
submerge

فرو پاشی با صدا
crash

فرو پاشیدن
collapse, crumble, destroy, disintegrate, dissolve

فرو دادن
gulp, swallow, ingest, take

فرو دادن دود سیگار
inhale

فرو دادن هوا
draw
draft

فرو رفتن
droop, plummet, decline, to be swallowed, to go down, to plunge

فرو رفتن به خواب
drop

فرو رفتن به طور ناگهان و با صدای تالاپ
plump

فرو رفتن در اب
sink
plunge

فرو رفتن در باتلاق
sink
sink, swamp

فرو رفتن در خیالات خود
brown study

پیشنهاد کاربران

فُرو در گویش سیستانی بصورت فُر for تلفظ می شود و مترادف فُروت/فُرود است. مانند: فُر بردَه:for barda =فرو بردن. فُر رفتَه:for rafta = فرو رفتن، به خواب رفتن. این واژه در بسیاری موارد مترادف غُت qot است. مانند: غُت رفتَه:qot rafta = فرو رفتنِ چیزی تیز، مانند خار یا سوزن به بدن.
برابر فرا باید باشد به معنی تحت
فروییدن = فرو رفتن.

بپرس