فرضیه

/farziyye/

    hypothesis
    theory

فارسی به انگلیسی

فرضیه فیضان نور
emission theory

مترادف ها

accidentalism (اسم)
تصادف، اتفاق، اتفاقی، پیش امد گرایی، تصادف گرایی، فلسفه عرضی، فلسفه صدفی، فرضیه، تشخیص علایم گمراه کننده مرض، اثرات تابش نور مصنوعی بر اشیاء

hypothesis (اسم)
فرضیه، فرض، قضیه فرضی، نهشته، برانگاشت

supposition (اسم)
فرضیه، گمان، احتمال، فرض، انگاشت، تصور، انگاشتی، پندار

پیشنهاد کاربران

فرضیه : حدس . گمان . انگاره . نظریه . واجب .
پنداره : فرضیه
این واژه از پنداریدن به معنی� فرض کردن� گرفته شده است .
واژگان گمانه و انگاره برای فرض غلط است چون گمان معنی �حدس� و اِنگاره معنی �تصور� میدهد.
فرضیه : پاسخ احتمالی و ثابت نشده به پرسش ( HYPOTHESIS )
نظریه : پاسخ حتمی و ثابت شده به پرسش ( THEORY )
انگاره
گمانیه
Premise
حدس
فرضیه ( HYPOTHESIS ) :[اصطلاح جامعه شناسی] اندیشه یا حدسی، درباره ی وضعیتی معین که به عنوان پایه ای برای آزمون تجربی مطرح می گردد.
منبع https://rasekhoon. net

انگاره، پنداشت
پرسیه، آنچه که درست پنداشته شده یا در مورد درستی آن پرسش به عمل می آید.

بپرس