presuppose
فرض کردن
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
شمردن، حساب پس دادن، فرض کردن، عقیده داشتن، خیال کردن، محسوب داشتن، روی چیزی حساب کردن، گمان کردن
دانستن، فرض کردن، فتوا دادن، داوری کردن، محکوم کردن، با حکم قضایی فیصل دادن
فرض کردن، وانمود کردن، بخود بستن، گرفتن، بعهده گرفتن، انگاشتن، بخود گرفتن، پنداشتن، تقبل کردن، تظاهر کردن، تقلید کردن
فرض کردن، عقیده داشتن، مسلم دانستن، احتمال کلی دادن
فرض کردن، سنجیدن، رسیدگی کردن، مطرح کردن، تفکر کردن، ملاحظه کردن، تعمق کردن
فرض کردن، انگاشتن، پنداشتن، خیال کردن، گمان کردن
فرض کردن، پنداشتن، عقیده داشتن، خیال کردن
تخمین زدن، فرض کردن، حدس زدن، خیال کردن
فرض کردن، انگاشتن، پنداشتن، تفکر کردن، تصور کردن، حدس زدن
شمردن، فرض کردن، اوازه داشتن، شهرت داشتن
فرض کردن، برانگاشتن
فرض کردن، ثابت کردن، قرار دادن
پیشنهاد کاربران
بررسیِ تکواژهایِ انگاشتن:
اَن - گاش - تَن: با بُن کنونیِ ( انگار:اَن - گار )
1 - پیشوندِ ( اَن یا هَن )
2 - کارواژه ( گاشتن/کاشتن ) با بُن کنونیِ ( گار ) ؛در بسیاری از کارواژه ها هنگام ترادیسِش به بُن کنونی با دگرگونیِ آواییِ ( ش/ر ) روبرو می شویم:
... [مشاهده متن کامل]
بمانندِ پنداشتن/پندار، داشتن/دار، گذشتن/گذر، کاشتن/کار و. . .
نکته: درباره پیشوندِ ( اَن یا هَن ) باید گفت که این پیشوند به درستی در پیشاپیشِ کارواژه ( گاشتن ) جای گرفته تا معنایِ ( فرض کردن ) را نشان دهد، چنانکه در زبانِ آلمانی نیز کارواژه یِ ( annehmen ) با تکواژِ پیشوندیِ ( an ) و کارواژه یِ ( nehmen :گرفتن ) معنایِ ( فرض کردن ) را نشان می دهد.
( درباره پیشوندِ ( اَن یا هَن ) شاید اگر روزی وقت کنم، بیشتر خواهم نوشت و تنها در اینجا به این نکته بسنده می کنم که پیشوندِ ( اَن یا هَن ) با پیشوندِ ( هم ) معنای یکسانی ندارد ) .
اَن - گاش - تَن: با بُن کنونیِ ( انگار:اَن - گار )
1 - پیشوندِ ( اَن یا هَن )
2 - کارواژه ( گاشتن/کاشتن ) با بُن کنونیِ ( گار ) ؛در بسیاری از کارواژه ها هنگام ترادیسِش به بُن کنونی با دگرگونیِ آواییِ ( ش/ر ) روبرو می شویم:
... [مشاهده متن کامل]
بمانندِ پنداشتن/پندار، داشتن/دار، گذشتن/گذر، کاشتن/کار و. . .
نکته: درباره پیشوندِ ( اَن یا هَن ) باید گفت که این پیشوند به درستی در پیشاپیشِ کارواژه ( گاشتن ) جای گرفته تا معنایِ ( فرض کردن ) را نشان دهد، چنانکه در زبانِ آلمانی نیز کارواژه یِ ( annehmen ) با تکواژِ پیشوندیِ ( an ) و کارواژه یِ ( nehmen :گرفتن ) معنایِ ( فرض کردن ) را نشان می دهد.
( درباره پیشوندِ ( اَن یا هَن ) شاید اگر روزی وقت کنم، بیشتر خواهم نوشت و تنها در اینجا به این نکته بسنده می کنم که پیشوندِ ( اَن یا هَن ) با پیشوندِ ( هم ) معنای یکسانی ندارد ) .
در گفتار لری :
اَنگار کردن ( بسیار بسیار پرکاربرد ) = فرض کردن
در مَثل :
انگار کن الان اونجایی.
اَنگار کردن ( بسیار بسیار پرکاربرد ) = فرض کردن
در مَثل :
انگار کن الان اونجایی.
انگار، انگاره، انگاشت، گرفتن ( گیرم، گیریم )
نمونه ها:
ـ انگار که تو راست می گویی ( فرض کنیم که تو راست می گویی )
ـ گیریم که / گیرم که / با ( پذیرفتن / پذیرش ) این انگاره ( یا انگاشت ) که تو هوده مند باشی ( بفرض که حق با تو باشد، . . .
... [مشاهده متن کامل]
واژه ی �پنداشت� که در بالا از آن چون برابرِ �فرض� یاد شده، شاید در برخی گزاره ها با اندک چشم پوشی، کاربرد داشته باشد؛ ولی به آرش باریک �فرض� نیست.
نمونه ها:
ـ انگار که تو راست می گویی ( فرض کنیم که تو راست می گویی )
ـ گیریم که / گیرم که / با ( پذیرفتن / پذیرش ) این انگاره ( یا انگاشت ) که تو هوده مند باشی ( بفرض که حق با تو باشد، . . .
... [مشاهده متن کامل]
واژه ی �پنداشت� که در بالا از آن چون برابرِ �فرض� یاد شده، شاید در برخی گزاره ها با اندک چشم پوشی، کاربرد داشته باشد؛ ولی به آرش باریک �فرض� نیست.
بر خود فرض کردن = به خود واجب کردن
فرض = واجب
فرض = واجب
گرفتن
گیرم که شما علامه هستید ، . . . . . . . . . . . . . . . . . .
گیرم که شما علامه هستید ، . . . . . . . . . . . . . . . . . .
ظن بردن
انگار کردن