فَرَضَ:
فَرَض به معنای ایجاد حقی بر انسان در صورت برخورداری و بهره مندی از یک نعمت است، خداوند نعمتی را بدون این که تمام و کمال تحویل دهد بر کسی فریضه و واجب� نمی کند. چنانچه� کسی نمی تواند در زمان ظهر، نماز مغرب را بخواند. فَمَنْ فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ یعنی اگر بر انسانی نعمت و ثروت زیاد در دنیا نبخشیده باشم فریضه حج را بر گردن او مقرر نمی کنم. فریضه نماز: یعنی حقی بر اثر استفاده از نعمت های الهی بر انسان ایجاد می شود که نماز روش پرداخت این حق است.
... [مشاهده متن کامل] فرض: حـکم الله جل جلاله است که توسط آیات قرآنی ثابت شده باشد و به اجرای آن همه مــکلف میباشد تارک فرض گـنـاه کار و منکر آن کافر مطلق است. مثل روزه گرفتن ، نمازهای فرض، شستن صورت در وضو و. . .
زعم
🇮🇷 همتای پارسی: انگاره 🇮🇷
فرض کردن یعنی انگاشتن تلقی کردن حساب کردن
پندار، پنداشت
بررسیِ تکواژهایِ انگاشتن:
اَن - گاش - تَن: با بُن کنونیِ ( انگار:اَن - گار )
1 - پیشوندِ ( اَن یا هَن )
2 - کارواژه ( گاشتن/کاشتن ) با بُن کنونیِ ( گار ) ؛در بسیاری از کارواژه ها هنگام ترادیسِش به بُن کنونی با دگرگونیِ آواییِ ( ش/ر ) روبرو می شویم:
... [مشاهده متن کامل]
بمانندِ پنداشتن/پندار، داشتن/دار، گذشتن/گذر، کاشتن/کار و. . .
نکته: درباره پیشوندِ ( اَن یا هَن ) باید گفت که این پیشوند به درستی در پیشاپیشِ کارواژه ( گاشتن ) جای گرفته تا معنایِ ( فرض کردن ) را نشان دهد، چنانکه در زبانِ آلمانی نیز کارواژه یِ ( annehmen ) با تکواژِ پیشوندیِ ( an ) و کارواژه یِ ( nehmen :گرفتن ) معنایِ ( فرض کردن ) را نشان می دهد.
( درباره پیشوندِ ( اَن یا هَن ) شاید اگر روزی وقت کنم، بیشتر خواهم نوشت و تنها در اینجا به این نکته بسنده می کنم که پیشوندِ ( اَن یا هَن ) با پیشوندِ ( هم ) معنای یکسانی ندارد ) .
در گفتار لری :
اَنگار و اَنگار کردن ( پرکاربرد ) = فرض و فرض کردن
انگار، انگاره، انگاشت، گرفتن ( گیرم، گیریم )
نمونه ها:
ـ انگار که تو راست می گویی ( فرض کنیم که تو راست می گویی )
ـ گیریم که / گیرم که / با ( پذیرفتن / پذیرش ) این انگاره ( یا انگاشت ) که تو هوده مند باشی ( بفرض که حق با تو باشد، . . .
... [مشاهده متن کامل]
واژه ی �پنداشت� که در بالا از آن چون برابرِ �فرض� یاد شده، شاید در برخی گزاره ها با اندک چشم پوشی، کاربرد داشته باشد؛ ولی به آرش باریک �فرض� نیست.
کلمه ( فرض ) به معنای قطع هر چیز محکم و جدا کردن بعضی از آن ، از بعضی دیگر است و به همین جهت در معنای ( وجوب ) استعمال می شود.
انگاشتن/انگاریدن/فرضیدن.
م. ث
بیاید بیانگاریم/بِفَرضیم که این رویداد رخ بدهد، در آن صورت چه کاری باید بکنیم؟
تحمیل
ضروری، لازم، مهم، انگاره، انگار، پنداشت، پندار، تصور، خیال، فکر، گمان، وهم، تخمین، حدس، سنت، واجب
عبارتست از سهم معینی که قانون برای بعضی از وراث تعیین کرده است. که این سهام عبارتند از نصف، ربع، ثمن ، دو ثلث، ثلث و سدس
پندار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)