۲ واژۀ ( فرش ) و ( فِراش ) را نباید با هم اشتباه گرفت. ( فرش ) واژه ای پارسی است که ریشۀ اوستایی دارد. در انگلیسی به آن Carpet و در عربی به آن السجّاد یا السجّادة گفته میشود. ولی واژۀ فِراش که همان mattress است، در پارسی میشود تُشَک.
واژه تپست یا tapestak پهلوی به چم فرش یا بساط میباشدو چه بجا ک ما اینهارو بکار ببریم نه واژگان تازی رو
فرش در سغدی دارای دو واژه است که هر دو به معنی گستردن، فرش کردن می باشند: پرشترت parshtart و پرشترن parshtarn .
فرش وقتی معنی پیدا میکند که تعداد زیادی نخ کنارهم قرار گیرد، احتمالا با فرچه یا فرشچه که آنهم تعداد زیادی الیاف نخ مانند کنار هم قرار گرفته همریشه باشد.
فرش واژه پارسی هست که خود ایرانی ها اون رو وارد بابهای ثلاثی مزید عربی کردند. عربی که در بیابان و چادر زندگی می کرد، عربی که فرش گلستان رو تیکه تیکه کرد، چه می دونست فرش چیه که این واژه عربی باشه. . مثل خیلی از واژه هایی که مردم فکر میکنن عربی بوده، از پارسی رفته تو عربی.
فَرش واژه ای پارسی و همریشه با frech انگلیسی و frisch آلمانی به مونه ی : تازه که در کهنواژه ی فِرَشگَرد به مینش نو و تازه شدن آمده است. به این وَهان ( دلیل ) به پازیرَک ، قالی : فَرش می گویند زیرا نگاشته ها و نقش های آن گُل و گیاه و باغ و بوستان اند و همگی این نماد ها نشانه ی تَری و تازگی و تِراوَش ( طراوت ) هستند. ... [مشاهده متن کامل]
تَنبسه هم میتوان گفت فرش=تَنبسه
1 - قالی 2 - زمینپوش {سنگ زمینپوش ( سنگفرش ) }
گلیم
واژه ( fresh ) به چم ( تازه، نو ) ریشه اوستایی دارد: پَسگشت ( منبع ) : در رویه 972 از نبیگ ( فرهنگ واژه های اوستا ) آمده است:
واژه فرش برگرفته از واگ پارسی فرش ___ ببخشید اقایون چرت شما رو بهم میزنم واژه فرش ���� برگرفته از دو بخش فر ( در چم چیزی که مهندیت دارد و گرامی است آش ( در چم زندگی ) رویهمرفته میشود چیزی که گرامی است ��� در چم گسترده و باز شده نیز هست همانگونه که فرش گسترده میشود ... [مشاهده متن کامل]
هنوز هم گفته میشود که فرش را باید پاس داشت و احترام گذاشت
زیر اندازی است که با استفاده از نخ در طرح ها و رنگ های مختلف بافته میشوند
فُرُش من إستبرق: إستبرق : چشمک میزنه ومیدرخشه مانند ستارها در شب تاریک. از فعل بَرَق: ای لَمَع بشّدة و فجأة: "أو کصیّب من السماء فیه ظلمات و رعد و برق". این کلمة کاملا عربی هست! کِتابٌ فُصِّلَتْ آیاتُهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ. ... [مشاهده متن کامل]
فراش من إستبرق: تخت استراحت با سکّه ها وجواهرات و مرواریدها اویزان یا دارای نور مانند حشره شب مهتابی.
فرش: 《واژه ای فارسی است. 》 واژه "فرش" دگرگون شده واژه "پَرش" در پارسی پهلوی است، به معنی "پاشیدن" و "پخش کردن" و "گستردن". واژه های "پلاس" و "پارچه" نیز از همین ریشه "پَرش" هستند. خود واژه "پَرش" هم در رده های بالاتر ریشه یابی به ریشه "پارس" یا "پارت" می رسد که به معنی تکه و بخشی از چیزی است. ... [مشاهده متن کامل]
واژه دیگری که برای فرش به کار می رود "قالی" است که از ریشه "گور" به معنی "رشته های درهم فرو رفته" گرفته شده است. بن واژه "گور" را در واژه گوراب ( =جوراب ) نیز می بینیم. همچنین در زبان ارمنی به قالی "گورگ" می گویند که آن هم از ریشه "گور" است و با واژه پارسی "کُرک" هم ریشه می باشد. کهن ترین فرش جهان فرش�#پازیریک�است که در منطقه پازیریک روسیه جایی در میان دو کشور مغولستان و قزاقستان یافته شد و دیرینگی آن به 2500 سال و به زمان هخامنشیان باز می گردد. این فرش با نگاره های پارسی و چندین نشان چهارپر مربوط به پرچم کاویانی ایران از�#راه_ابریشم�قرار بود به آسیای دور برسد که به دلایلی در زیر یخ چال شد و به همین دلیل تاکنون درست برجای مانده است. این فرش تاریخی اکنون در گنج خانه هرمیتاژ در سنت پیترزبورگ روسیه نگهداری می شود.
زیلو
بوب. . .
فرشاندن = چیزی را مانند فرش پَهنیدن. م. ث با یه مُشت طرف رو فرشوند کفِ زمین. فرشیدن = مانند فرش پهن شدن. بعد از این که فرشید روی زمین، دوباره بلند شد.
بساط
پادری قالی زیرانداز پرزی بزرگ
Carpet به معنی فرش یا چیزی که از آن برای نشستن یا استراحت در منزل استفاده میکنند.
برابر فرش در پهلوی پوپ و همچنین واژه شال در گذشته به مانای فرش بوده است و همچنین واژه قالی و گلیم
شئ ای که کف محل را می پوشاند
در پهلوی " پوپ ، ویسترگ " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .