old (صفت)مسن، سالخورده، پیر، سالار، قدیمی، کهنه، باستانی، گذشته، پارینه، دیرینه، عتیق، سابق، فرسوده، سابقی، زر، کهن سال، کهنه کار، پیرانهbeaten (صفت)چکش خورده، مغلوب، کوبیده، زده، فرسوده، پختrusty (صفت)ترشرو، فرسوده، پوسیده، زنگ زدهeffete (صفت)فرسوده، منحط، از کار افتاده، نیروی خود را از دست دادهforworn (صفت)خسته، فرسوده، مانده، واماندهtime-worn (صفت)قدیمی، کهنه، فرسودهworn-out (صفت)کهنه، فرسوده، مانده، زهوار در رفته، مندرس، خسته و کوفته
قدیمی و کهنهقراضهاستفاده شده، کهنه ، مستعملعمری ازش گذشتهپوسیده - کهنه -کهنهکار کرده خرابفامیل من فرسوده است. درواقع فرسوده یعنی کهن وقدیمیپیرواژه های پیر قدیمی فرسودهانسان پیر . از کار افتادهکارکرده و نخ نما شدهبه درد نخورکارکردهمستهلکنخ نمامشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)+ عکس و لینک