معنی به فارسی : ارسال کردن معنی به انگلیسی : send مثال : I send a messeage من یک پیام فرستادم/ارسال کردم
فرستادن: در پهلوی در ریخت فرستاتن frēstātan و فرستیتن frestītanبکار می رفته است ) ) ( ( چو آمد به نزدیک اروندرود فرستاد زی رودبانان درود ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 306. )
ارسال داشتن، اعزام، ایفاد، راهی کردن، صدور، گسیل
ایفاد
ارسال
صدور
فرسادن ( لهجه شیرازی ) ، فرسیدن ( لهجه شیرازی ) ، بیسی کردن ( لهجه های جنوب )