فرسایش

/farsAyeS/

    weathering
    abrasion
    erosion
    washout
    wearing out

فارسی به انگلیسی

فرسایش ایجاد کردن
erode

فرسایش در اثر امواج اب
wash

فرسایش در اثر جریان اب
wash

فرسایش گر
abrasive

مترادف ها

ablation (اسم)
فرسایش، قطع، ریشه کنی، قطع عضوی از بدن، طرد

erosion (اسم)
فرسایش، سایش، ساییدگی، تحلیل، فساد تدریجی

soil blowing (اسم)
فرسایش

soil drifting (اسم)
فرسایش

پیشنهاد کاربران

واژه "فرسایش" دارای پیشوند "فر" و بن واژه "سایش" است.
"فر" پیوندی در زبان پارسی که برابر "فرا" است و برابر "پیش، جلو، آنسو" و "سایش" برابر "لمس، تماس" است.
پس "فرسایش" برابر "لمس به جلو، تماس به آنسو" است که می دانید برابر چیست.
...
[مشاهده متن کامل]

از دانش و اگاهی شما 32 نفر برای دیسلایک کاربر "اوزرا" سپاسگزاری میکنم. دیدگاه این کاربر آن اندازه چرت و بیهوده است که نیازی به پاسخ من نیست و هر کس یک دم اندیشه کند، می داند که این کاربر تنها برای شوخی این دیدگاه را گذاشته است.
بدرود!

پوسیده شدن، از بین رفتن ( :
هر واژه ای که ر ز ژ و پ ا ت ن خ داشته باشد ترکی است باور کنید راست میگم
هر واژه ای که ف ش س داشته باشد ترکی است
فرسایش به معنای از بین رفتن هست تا بود شدن از بین رفتن
فرسودگی، میرانیدن
فرسایش یعنی از بین رفتن
. . . . . . . . . . . 💗
اولا بدون دانش سخن نگین خانوم اوزرا هر واژه ای که اولش فر باشه ویژه زبان های ایرانی هستش و سرچشمه ی اون از اوستایی هست مانند فروردین و فرزین و همه واژه هایی که بالا یاد بردید پارسی است در موردی یش هم بگم که در پارسی برای این که یک فعل رو به واژه تبدیل کنن مصدر مضارع به اضافهی ش میکنند برای نمونه از چند تا از واژهای که نام بردید:
...
[مشاهده متن کامل]

پالودن مصدر مضارع می شود پالای که به اضافه ی ش میشور پالایش مانای تمیزی می دهد
آلودن مصدر مضارع میشود آلای که به آضافه ی ش میشود آلایش که مانای کثیفی می دهد
و همه واژه هایی که نام بردید که آخر آن ش بود پارسی است در مورد یاشایش که نام بردید اطلاعی ندارم

فرسایش. با فرساد. و فرسوده هم خانواده است. . . آسایش با آسوده. آسان هم خانواده است
فرسایش ( فر سایش ) هر کلمه ایی فر داشته باشد. تورکی است. مثل فرلی. به فر. فرهاد. فرهنگ. فرزاد. فرزانه. فرهود. فرجام. فرهیخته. سایش. وهر کلمه ایی آخرش آیش داشته باشد. تورکی است. مثل یاشایش. فرسایش. همایش. پالایش. فرمایش. آزمایش. آلایش. پیرایش. آرایش. . . . . . .
فرسوده شدن، از بین رفتن
استهلاک
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس