در شاهنامه فردوسی
از ۱۸۰ سال هِلِنیسم
و حکومت سلوکیان اثری نیست !
همینطور از ۳۲ اشک سلسله اشکانیان
تنها از ۱۰ پادشاه اشکانی نام برده شده
و فردوسی سلسله ۴۷۰ ساله اشکانیان
رو کوتاه میدونسته که
... [مشاهده متن کامل]
در شرح اشکانیان میگه :
چو کوتاه شد شاخ و هم بیخ شان
نگوید جهاندار تاریخ شان
کز ایشان جز از نام نشنیده ام !
نه در نامه خسروان دیده ام !
و فردوسی همونطور که خودش میگه
از این دوران تاریخ ایران یعنی
از اسکندر تا ظهور ساسانیان
اطلاعات کافی در اختیار نداشته !
فردوسی با منابع محدودی
که هزار سال پیش در دسترس داشت
تاریخ وقایع دورانی رو گردآوری کرد که
سه هزار سال قبل از خودش رخ داده بود !
این طبیعیه که با گذر ۸۰۰ سال از عصر اشکانی
و وقایع ناگوار و ویرانگری که به ایران گذشت ،
چیزی از سرگذشت اون زمان ها در منابع تاریخی
و اذهان مردمان باقی نمونده باشه . . .
ضمناً در شاهنامه به شاهان
پس از گشتاسپ کیانی ، بهمنیان گفته میشود
و دیگر تبار و اصل و نَسَبی
از سلسله کیانیان ندارند
همانطور که زال در زندان بهمن بیان میکند ؛
و نام بهمن از لحاظ واژگانی
تشابه لفظی و معنایی نزدیکی
به نام هخامنش دارد !
از ۱۸۰ سال هِلِنیسم
و حکومت سلوکیان اثری نیست !
همینطور از ۳۲ اشک سلسله اشکانیان
تنها از ۱۰ پادشاه اشکانی نام برده شده
و فردوسی سلسله ۴۷۰ ساله اشکانیان
رو کوتاه میدونسته که
... [مشاهده متن کامل]
در شرح اشکانیان میگه :
چو کوتاه شد شاخ و هم بیخ شان
نگوید جهاندار تاریخ شان
کز ایشان جز از نام نشنیده ام !
نه در نامه خسروان دیده ام !
و فردوسی همونطور که خودش میگه
از این دوران تاریخ ایران یعنی
از اسکندر تا ظهور ساسانیان
اطلاعات کافی در اختیار نداشته !
فردوسی با منابع محدودی
که هزار سال پیش در دسترس داشت
تاریخ وقایع دورانی رو گردآوری کرد که
سه هزار سال قبل از خودش رخ داده بود !
این طبیعیه که با گذر ۸۰۰ سال از عصر اشکانی
و وقایع ناگوار و ویرانگری که به ایران گذشت ،
چیزی از سرگذشت اون زمان ها در منابع تاریخی
و اذهان مردمان باقی نمونده باشه . . .
ضمناً در شاهنامه به شاهان
پس از گشتاسپ کیانی ، بهمنیان گفته میشود
و دیگر تبار و اصل و نَسَبی
از سلسله کیانیان ندارند
همانطور که زال در زندان بهمن بیان میکند ؛
و نام بهمن از لحاظ واژگانی
تشابه لفظی و معنایی نزدیکی
به نام هخامنش دارد !
چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی
خداوند امر و خداوند نهی
که من شهر علمم علیم در است
درست این سخن، گفت پیغمبر است
هرآن کس که در دلش کین علی است
از او خوارتر در جهان گو که نیست
نباشد جز از بی پدر دشمنش
... [مشاهده متن کامل]
که یزدان بسوزد به آتش تنش
نترسم که دارم ز روشندلی
به دل مهر جان نبی و علی
به این زاده ام هم به این بگذرم
چنان دان که خاک پی حیدرم
چو باشد ترا عقل و تدبیر و رای
به نزد نبی و علی گیر جای
جهان تا بود شهریاران بود
پیامم بر تاجداران بود
که فردوسی توسی پاک جفت
نه این نامه بر نام محمود گفت
به نام نبی ( ص ) و علی ( ع ) گفته ام
گهرهای معنی بسی سفته ام
فردوسی
خداوند امر و خداوند نهی
که من شهر علمم علیم در است
درست این سخن، گفت پیغمبر است
هرآن کس که در دلش کین علی است
از او خوارتر در جهان گو که نیست
نباشد جز از بی پدر دشمنش
... [مشاهده متن کامل]
که یزدان بسوزد به آتش تنش
نترسم که دارم ز روشندلی
به دل مهر جان نبی و علی
به این زاده ام هم به این بگذرم
چنان دان که خاک پی حیدرم
چو باشد ترا عقل و تدبیر و رای
به نزد نبی و علی گیر جای
جهان تا بود شهریاران بود
پیامم بر تاجداران بود
که فردوسی توسی پاک جفت
نه این نامه بر نام محمود گفت
به نام نبی ( ص ) و علی ( ع ) گفته ام
گهرهای معنی بسی سفته ام
فردوسی
شاعر بزرگ ایرانی و نویسنده شاهنامه
فردوسی نام یک فیلم زندگی نامه ای ایرانی به کارگردانی عبدالحسین سپنتا و محصول سال ۱۳۱۳ است.
داستان از خانهٔ فردوسی آغاز می شود که وی از پنجرهٔ اتاقی به پل خراب شهر توس با چهره ای گرفته و مغموم نگاه می کند. در جایی دیگر فردوسی صحنه هایی از شاهنامه را در مقابل سلطان محمود برای حاضرین می سراید. در پایان، انتهای زندگی شاعر حماسه سرای ایران نشان داده می شود. فردوسی در کهولت زندگی خود را در انزوا می گذراند و زمانی که از پنجره بیرون را می نگرد، می شنود که بچه های رهگذر اشعار شاهنامه را می خوانند. صحنهٔ آخر مرگ شاعر است. جنازهٔ او را روی پل توس دو نفر به دوش دارند. پشت سر جنازه فقط یک نفر راه می رود و او دختر شاعر است.
... [مشاهده متن کامل]


داستان از خانهٔ فردوسی آغاز می شود که وی از پنجرهٔ اتاقی به پل خراب شهر توس با چهره ای گرفته و مغموم نگاه می کند. در جایی دیگر فردوسی صحنه هایی از شاهنامه را در مقابل سلطان محمود برای حاضرین می سراید. در پایان، انتهای زندگی شاعر حماسه سرای ایران نشان داده می شود. فردوسی در کهولت زندگی خود را در انزوا می گذراند و زمانی که از پنجره بیرون را می نگرد، می شنود که بچه های رهگذر اشعار شاهنامه را می خوانند. صحنهٔ آخر مرگ شاعر است. جنازهٔ او را روی پل توس دو نفر به دوش دارند. پشت سر جنازه فقط یک نفر راه می رود و او دختر شاعر است.
... [مشاهده متن کامل]


فردوسی بگفتا ایران سرور است
در اندیشه از همه برتر است
ز خرد ودانش پیر و برنا در بر است
ز اشعار حماسی او زبان فارسی چون حریر
ز ادبیات بی نظیر عرفان هست در هر اشعار
ز پاسداری فردوسی پاکزاد از زبان پارسی سلطان مشاهیر
... [مشاهده متن کامل]
ز برجش بر پاسداری تا افلاک راه هست به تدبیر
فردوسی به چه زبانی سپاس گویم از این سخن چون دبیر
گر ایران سرای من فردوسی بیدار در هر عصر
ز همه اقوام در ایران زمین سخن گویند با ندا فردوسی سفیر کبیر
پارسی صد سپاس گو بر فردوسی یکتا پرست
که زبان فارسی را داد حیات بگفتا همیشه هست پایدار
در اندیشه از همه برتر است
ز خرد ودانش پیر و برنا در بر است
ز اشعار حماسی او زبان فارسی چون حریر
ز ادبیات بی نظیر عرفان هست در هر اشعار
ز پاسداری فردوسی پاکزاد از زبان پارسی سلطان مشاهیر
... [مشاهده متن کامل]
ز برجش بر پاسداری تا افلاک راه هست به تدبیر
فردوسی به چه زبانی سپاس گویم از این سخن چون دبیر
گر ایران سرای من فردوسی بیدار در هر عصر
ز همه اقوام در ایران زمین سخن گویند با ندا فردوسی سفیر کبیر
پارسی صد سپاس گو بر فردوسی یکتا پرست
که زبان فارسی را داد حیات بگفتا همیشه هست پایدار
ز فردوسی نامی چه داری نشان
که قبل از تولد در رویا نامش آمد بر جهان
پدر در خواب دید پسر رفت به آسمان
ز شرق وغرب و جنوب و شمال اواز آمد انچنان
ز تعبیر گران گفتن پسری آید آوازه اش پیچد بر جهان
... [مشاهده متن کامل]
رویا دو بار آمد بر پدر در طول کوتاه که بود جریان
فردوسی شاعر نامی از زن دوم پدر آمد به جهان
ز چهل سال تلاش زبان پارسی جان دیگر گرفت
ز داستان های اساطیری زبان شیرین پارسی تابان گرفت
چتری بر زبان پارسی ز گزند باد طوفان در آمان گرفت
ز هفت خان رستم دلم وذهن ره دیگر گرفت
بر آزادی کیکاووس از زندان دیوان با دادار پیمان گرفت
در هر خان غلبه بر پلیدی مدد از جانان گرفت
ز غلبه رخش بر شیر این امر تابان گرفت
ز گذشت از صحرا سخت با زمزه نیایش بر کردگار برکه بر دامن گرفت
ز نیایش بر زبان آورد که رنج و آسایش از تو مرا در بر گرفت
تو دادگری و ستم دیدگان را در سختی یاور وامان پروری
ز نیایش خدا در کویر سخت برکه نمایان دوباره جان گرفت
پیکار سخت در خوان سوم با اژدها رستم با مدد یار را الهام گرفت
ز پیکار سخت بر اژدها غلبه تام گرفت
ز غلبه بر اژدها هزاران قوائی از خدا بر جان گرفت
ز خوان چهارم جادوگر به شکل زن زیبا فرمان گرفت
چون نام خدا آمد بر زبان چهره پلید جادوگر پر پر گرفت
ز هر هفت خوان بر غلبه بر شر از دادار آمان و پیمان گرفت
پارسی ز هفت خوان رستم و هفت خان عطار در یک جام گرفت
ز بر غلبه بر نفس و شر دادار را مدد رهنمود گرفت
روز فردوسی بر همه عاشقان زبان پارسی مبارک🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌺🌺🌺🌿💚
که قبل از تولد در رویا نامش آمد بر جهان
پدر در خواب دید پسر رفت به آسمان
ز شرق وغرب و جنوب و شمال اواز آمد انچنان
ز تعبیر گران گفتن پسری آید آوازه اش پیچد بر جهان
... [مشاهده متن کامل]
رویا دو بار آمد بر پدر در طول کوتاه که بود جریان
فردوسی شاعر نامی از زن دوم پدر آمد به جهان
ز چهل سال تلاش زبان پارسی جان دیگر گرفت
ز داستان های اساطیری زبان شیرین پارسی تابان گرفت
چتری بر زبان پارسی ز گزند باد طوفان در آمان گرفت
ز هفت خان رستم دلم وذهن ره دیگر گرفت
بر آزادی کیکاووس از زندان دیوان با دادار پیمان گرفت
در هر خان غلبه بر پلیدی مدد از جانان گرفت
ز غلبه رخش بر شیر این امر تابان گرفت
ز گذشت از صحرا سخت با زمزه نیایش بر کردگار برکه بر دامن گرفت
ز نیایش بر زبان آورد که رنج و آسایش از تو مرا در بر گرفت
تو دادگری و ستم دیدگان را در سختی یاور وامان پروری
ز نیایش خدا در کویر سخت برکه نمایان دوباره جان گرفت
پیکار سخت در خوان سوم با اژدها رستم با مدد یار را الهام گرفت
ز پیکار سخت بر اژدها غلبه تام گرفت
ز غلبه بر اژدها هزاران قوائی از خدا بر جان گرفت
ز خوان چهارم جادوگر به شکل زن زیبا فرمان گرفت
چون نام خدا آمد بر زبان چهره پلید جادوگر پر پر گرفت
ز هر هفت خوان بر غلبه بر شر از دادار آمان و پیمان گرفت
پارسی ز هفت خوان رستم و هفت خان عطار در یک جام گرفت
ز بر غلبه بر نفس و شر دادار را مدد رهنمود گرفت
روز فردوسی بر همه عاشقان زبان پارسی مبارک🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌺🌺🌺🌿💚
شاعر بزرگی که با اشعارش از زبان و فرهنگ محافظ کرد
به عبارت دیگر زمانی که بسیاری از واژگان پارسی داشت به فراموشی سپرده می شد ، فردوسی بزرگ با اشعارش از آنها محافظت کرد
به عبارت دیگر زمانی که بسیاری از واژگان پارسی داشت به فراموشی سپرده می شد ، فردوسی بزرگ با اشعارش از آنها محافظت کرد
کسی که زبان پارسی را دوست داشته باشد هرگز فردوسی بزرگ را از یاد نمی برد. فردوسی یک ارمغان بود که کهن نگاری History به ما داده بود. گاه هنگامه در هر چند سده یا هزاره از این گونه پیشکش ها به ما داده, مانند
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
زرتشت پاک و بزرگ , کورش بزرگ و [. . . ] فردوسی درخت زبان پارسی که پژمرده شده بود و داشت از بین می رفت آبیاری کرد و به آن چون خورشید تابش داد تا اینکه جان دوباره گرفت و زنده شده. زبان ابزاری است که با آن می توان آرام و ملایم peaceful از سر زمین و مرزهای یک کشور نگهداری کرد. یک ملت یا تیره و تبار تا زمانیکه زبان خود را دارد می تواند بودش یا existence داشته باشد. یک نمونه می آورم: زبان آناتولی از زبانهای هند و اروپایی In do - European بود که در گذشته بودش داشت و از بین رفت امروز دیگر با آن گفتگو نمی شود و این تیره و تبار هم دیگر هستی ندارد. در آینده بی گمان ازهوش ساختگی artificial intelligence در هنگام نوشتن کاربری خواهد شد و کاربرانی مانند این کامنتی که من می نویسم با پارسی سره خواهند نوشت و راهی را که فردوسی برای ما ساخت در آن به راه می افتند. بی گمان کاربرانی از Chat GPT کاربری کرده اند اگر به این سیستم که با همان هوش ساختگی کار می کند بگویی برایم یک نامه بنویس تا به یک شرکت X بدهم خیلی زود در چند دمک second آنرا می نویسد و آن اندازه خردمندانه rational که آدم به شگفتی می افتد. در آلمان دانش آموزانی هنگام نوشتن آزمون پایانی دبیرستان Chat GPT را بکار برده بودنند و به پرسش های بسیار سخت پاسخ داده بودنند. آموزگاران از روی گونه پاسخها و هم سنجی با دیگر ان دریافته بودنند که پاسخ ها از خودشان نیست و آنهایی را که اینکار را انجام داده بودنند رد کرده بودنند. در آینده یک نوشته را به A I ( هوش ساختگی ) می دهیم و یا از او می خواهیم که آنرا با پارسی سره بنویسد. رادیو و تلویزیون با پارسی سره گذارشهای روز را به آگاهی شنوندگان یا بیننده گان خواهند رساند و مردم به پارسی گوش داده و گفتگو خواهند کرد. روزی در یکی از دانشگاههای اروپا پیش یک استاد ایرانی بودم. ایشان با پارسی سره گفتگو می کرد که کار بسیار سختی است. من که گوش می دادم بیش از اندازه برایم خوشی بخش بود! اگر همه روزی پارسی گفتگو کنیم نه آنچه امروز هست, آنگاه روان فردوسی بزرگ شاد خواهد شد چون این مرد بزرگ در می یابد آنچه سی سال برای آن زحمت کشیده بیهوده نبوده است!
فردوسی بزرگ کسی که همیشه ایران و ایرانی مدیون او هست و نامش در این سرزمین جاوید شده است.
شاعر حماسه ساز ایرانی
سراینده شاهنامه
ابوالقاسم فردوسی شاعر حماسه سرای ایرانی سراینده شاهنامه ، حماسه ملی ایران است
چه خوش گفت فردوسی پاکزاد _ که رحمت بر آن تربت پاک باد /میازار موری که دانه کش است _ که جان دارد و جان شیرین خوش است
پارسی سره گویی را از فردوسی بیاموزیم.
شاعری که ایران را با اشعار حماسی و تعریف مردان ایران و نشان دادن جوانمردی و پهلوانی مردان ایران زمین تعریف کرد.
بزرگ ترین شاعری که همتای آن نیست و بالاترین اعتبار ایران میهن باشکوه ماست. 🌹
ابوالقاسم فردوسی طوسی ( زادهٔ ۳۲۹ هجری قمری – درگذشتهٔ ۴۱۶ هجری قمری، در طوس خراسان ) ، شاعر حماسه سرای ایرانی و سرایندهٔ شاهنامه، حماسهٔ ملی ایران، است. برخی فردوسی را بزرگ ترین سرایندهٔ پارسی گو دانسته اند که از شهرت جهانی برخوردار است. فردوسی را حکیم سخن و حکیم طوس گویند.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)