فرخنده

/farxonde/

    auspicious
    beatific
    blessed
    brave
    bright
    fortunate
    happy
    holiday
    lucky
    propitious
    prosperous
    salubrious

فارسی به انگلیسی

فرخنده از نظر زمان
red-letter

فرخنده رویداد
red-letter

مترادف ها

happy (صفت)
راضی، فرخنده، خوشحال، مبارک، خجسته، فرخ، سعید، خوشبخت، سعادتمند، خوش، مسرور، شاد، خرسند، محظوظ، خوش وقت، خندان، سفیدبخت، بانوا

auspicious (صفت)
مساعد، خوشایند، فرخنده، مبارک، خجسته، فرخ، سعید، بختیار

all right (صفت)
صحیح، خیلی خوب، بسیار خوب، حتمی، فرخنده، بی عیب، موثق

jubilant (صفت)
فرخنده، فیروز، شادمان هلهله کننده

پیشنهاد کاربران

مطلوب، مناسب
چیزی که موجب خوش شانسی و خوش اقبالی شود
واگویی درست آن فَرُّخَنده است که از دو بخش فرُّخ به چم خوش شانسی پسوند فاعل ساز اَنده
آرزوی زادروز فرخنده یا رویداد فرخنده برای کسی یعنی آرزومندی برای اینکه این زادروز یا رویداد برایشان خوش بیاری و خوش اقبالی بیاورد
...
[مشاهده متن کامل]

واژه فرُّخ به چم خوش اقبالی، خوش شانسی، سعادت، خوش بیاری یا خوب آوردن
فر به چم ماورایی و فراانسانی ( هدیه الهی ) رخ به چم روی که در اینجا اشاره به دو روی سکه دارد و سر هم اشاره به آن روی خوب سکه دارد

خوش یمن خوش اقبال مبارک اتفاق خوب و عالی
یک اسم خاص و اصیل❤️ به معنی مبارک و باشگون. هرکس اسمش اینه به خودش افتخار کنه
میمنت
در جمله به میمنت ومبارکی استفاده میشود
سعید . . . . خوش یمن . . . . . .
فرخنده:
دکتر کزازی در مورد واژه ی "فرخنده " می نویسد : ( ( به معنی خجسته و همایون است و واژه ای است که در ریخت صفت فاعلی، از "فرّخ" ساخته شده است ، هرچند "فرخ " خود صفت است و بن فعلی نیست. نمونه های دیگر از این ساخت را در واژه های "دیرنده" و "بسنده "می توانیم یافت که آنها نیز در ریخت صفت فاعلی کاربرد یافته اند؛ اما از بن فعل بر نیامده اند. ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( سیامک بدش نام و فرخنده بود
کیومرث را دل بدو زنده بود. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 238. )

خوش یمن و با خیر وبرکت و پاک دل
عید
امدکار

بپرس