بن کنونی "فَرزَفتن" می باشد. "فَرزَفتَن" برابر "کامل کردن، به پایان رساندن، تمام کردن" بوده است.
به گمان من "فَرزفتن" دارای پیشوند "فر" می باشد و از بن واژه "زفتن" می آید که باید بررسی شود. اگر کسی می تواند در این کار به من یاری رساند، خشنود می شوم.
بدرود!
واژه فرجام
معادل ابجد 324
تعداد حروف 5
تلفظ farjām
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: fražam]
مختصات ( فَ رْ ) [ په . ] ( اِ. )
آواشناسی farjAm
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
فرجام
لطفا مترادف کلمات:
زابلستان، هفت خان، کیکاووس، سهمگین، بدین سان، ارژنگ دیو، رخش، خم کمند، آذر گشسب، زبهر و دیو سفید
را در سایت قرار دهید
باتشکر🙏🏻
اتمام
بسمه تعالی
فرجام از سرانجام یا عاقبت کار میاد
مترادف : پایان ، آخر ، سرانجام ، عاقبت و . . .
خدا حافظ شما باشد انشالله
افدم، نقطه ی پایان، آخر عاقبت
[حقوقی و قضایی]
بازنگری ، بازنگری حکم ، رسیدگی دوباره
درخواست بازنگری ، درخواست بازنگری حکم ، درخواست رسیدگی دوباره
سرانجام
فرگام
کاربرد واژه ی زیبای پارسی: �فرگام� ( همانا �فرجام� ) را بجای واژه ی از ریشه عربی: �نتیجه� و نیز �فرگامیدن� ( فرجامیدن ) را بجای �نتیجه گرفتن� ( نتیجه گیری ) پیشنهاد می کنم. در �واژه نامه ( اینترنتی ) دهخدا�، کاربری، واژه ی �فرگام� را به آرشِ �فرخنده پی�، �دارای قدم نیک� و �خوش قدم� آورده که از دید من، چندان درست نیست:
... [مشاهده متن کامل]
پیشوند �فَر� همراه با واژه هایی چون �آورد�، �گشت� به آمیخته واژه های ساخته شده، آرشی تازه و پویاتر، چون �فرآورد� ( یا �فرآورده� ) و �فرگشت� ( تکامل ) می دهد. همتراز این پیشوند در شاخه ی بنیادین بخش بزرگی از زبان های اروپاییِ ریشه گرفته از آلمانی کهن ( ژرمن، گِرمان یا خِرمان ) ، واژه ی �فِر� ( �ver� ) است که به عنوان پیشوند، همان نقشی را در ساختن واژه های تازه بر دوش دارد که پیشوند �فَر� در زبان پارسی باستان بر دوش داشته و نشانه هایی از آن، خوشبختانه هنوز در پارسی کنونی برجای مانده است. به عنوان نمونه از پیوستن این پیشوند با ریشه ی واژه ی اندیشیدن ( �denken� ) در زمان گذشته ی آن ( dacht ) واژه ی �verdacht� یا به آرش �گمانِ بیجا یا ناجور� ( سوء ظن ) ساخته می شود.
نیک که بنگرید، نه تنها شیوه ی ساختن واژه های تازه از پیشوند و پسوند و چگونگی آرشی نو بخشیدن به آن، در شاخه ی بزرگ زبان های اروپایی با پارسی باستان یکی است که این واژه ها از ریشه ی زمان گذشته فعل ها ساخته شده و می شوند: �گشت� و �آورد� در نمونه های بالا از زبان پارسی و �dacht� از �denken� که نشانه ای روشن از همریشه بودن پارسی با هر پنج شاخه ی بنیادین زبان های اروپایی است و همه ی آن ها برخلاف آموزش های دانشگاهی ریشه گرفته از باخترزمین در کشور خودمان با نشانه های نیرومند انگاره ی چرندِ �مرکزگرایی اروپا� ( �Eurocentrism� ) که در دوره ی استعمار کهن خلق های آسیا و آفریقا، سازگار با انگاره های نژادپرستانه و بهره کشانه ی آن هنگام ساخته و پرداخته شده از زبان به خاک سپرده شده ی �سانسکریت� در هند ریشه گرفته، گسترش و دگرش یافته اند. رد همین واژه ی �فَر� را اگر دنبال کنیم به واژه ی �پر� هندی کهن می رسیم.
درباره ی همپیوندی های زبانی شاخه ی نامیده شده با برنام �زبان های هند و اروپایی� ( �Indo - European languages� ) یا باریک بینانه تر: �هند و گرمانیک� ( �Indo - Germanic languages� ) ، جُستارهای روشنگر و سودمند دیگری نیز هست . . .
ب. الف. بزرگمهر ۱۲ آذر ماه ۱۳۹۳
https://www. behzadbozorgmehr. com/2014/12/blog - post_81. html
پایان، اخر، عاقبت کار
شروع یا آغاز
پایان
عاقبت
هوالعلیم
فرجام ؛ سرانجام ؛ پایان ؛ عاقبت کار ؛ نقطه مقابل آغاز
پایان، اخر ، تمام ، عاقبت، و . . . . .
پایان رسیدن کار یا چیزی.
غایت
فرجام: به انجام رسانیدن و به پایان آوردن.
دکتر کزازی در مورد واژه ی "فرجام " می نویسد : ( ( فرجام در پهلوی فرزام fārzam بوده است و بن ِ اکنون از فعل فرزافتن frazāftan وفرزامنیتنfrazāmēnitan به معنی به انجام رسانیدن و به پایان آوردن. ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( نداند بد و نیک فرجام کار
نخواهد ازو بندگی کَردگار. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 195 )
اسم فوق العاده ایی هست و کنار اسم خودم و عزیز ترینم معنی فوق العاده ایی
فرجام:سرانجام
هستی:جهان
سرانجام جهان
عاقبت ، پایان کار
نتیجه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)