فراهم

/farAham/

    available
    gathered
    together
    ready
    (gathered) together

فارسی به انگلیسی

فراهم امدن
to come together, to assemble

فراهم اوردن
assemble, obtain, accumulate, to bring together, to collect, to bring about, to effect

فراهم بودن
obtain

فراهم سازی
provision

فراهم شدن
to be brought about, to be made available

فراهم کردن
afford, accommodate, feed, furnish, procure, provide, raise, stock, supply, to make available, to bring about, to obtain, to collect

فراهم کردن از اینجا و انجا
scrape

فراهم کردن اعتبار
finance

فراهم کردن دوباره
renew

فراهم کردن سرمایه
finance

فراهم کشیدن
to draw together

مترادف ها

prepared (صفت)
مستعد، فراهم، مهیا

ready (صفت)
اماده، حی و حاضر، فراهم، مهیا، موجود

accumulated (صفت)
جمع شده، متراکم، فراهم

gathered (صفت)
فراهم

collected (صفت)
فراهم، مجموع، غند

پیشنهاد کاربران

بدست آوردن
فراهم کردن
گردآوری کردن
اندوختن ،
در دسترس قرار دادن
Arranging , providing , obtain , create و collect و stablish در جملان انگلیسی بسته به جا این کلمات استفاده میشه که بهترین و دقیق ترین معنی بعنی provide هست.
در دسترس
فراهم کردن:دست و پا کردن
به ترکی فراهم کردن :
۱ - ساغلاماق
۲ - آیارلاماق
۳ - آراقلاماق ( یا همان راهلاماق )
۴ - اَلدَکلَمَک
۵ - اَلتیملَمَک
. . . .
حاضر
نام مردانه هست
گرد آمده، جمع شده.
جمع آوری کردن

تیار
تهیه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس