فراموش کردن


    forgetten
    escape
    forget
    to forget

فارسی به انگلیسی

فراموش کردن چیز اموخته
unlearn

مترادف ها

forget (فعل)
صرف نظر کردن، فراموش کردن، پشت سرگذاشتن

disremember (فعل)
فراموش کردن، در طاق نیسان گذاردن

misremember (فعل)
فراموش کردن، غلط و اشتباه بخاطر اوردن

پیشنهاد کاربران

از یاد بُردن
بر طاق نسیان و یا فراموشی نهادن ؛ کنایه از فراموش کردن. بالتمام او را ترک گفتن. از یاد دادن. ترک کردن
از یاد هشتن ؛ از دست هشتن. رها کردن. فراموش کردن :
جزیاد تو در خاطر من نگذرد ای جان
با آنکه تو یکباره ام از یاد بهشتی.
سعدی.
تارک شدن. [ رِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) چیز آموخته را فراموش کردن. ( فرهنگ نظام ) .
انسا. . . .
نسیـان
go blank
( به طور موقت و ناگهان ) فراموش کردن، ( حرف درست یا جواب و غیره را به خاطر نیاوردن ) ، مات شدن
my mind went blank
فراموش شدی
نسی

بپرس