فراغت

/farAqat/

    disengagement
    ease
    leisure
    respite
    rest
    vacation

فارسی به انگلیسی

فراغت از تحصیل
graduation

فراغت خاطر
tranquillity, peace of mind

فراغت داشتن
rest

مترادف ها

rest (اسم)
سامان، استراحت، اسایش، نتیجه، باقی، باقی مانده، تکیه، رستی، بقایا، فراغت، تجدید قوا، سایرین، دیگران، الباقی، موقعیت سکون

relief (اسم)
کمک، تسکین، ترمیم، جبران، اعانه، برجستگی، بر جسته کاری، اسودگی، راحتی، جانشین، رسایی، ازادی، فراغت، حجاری برجسته، گره گشایی، اسایش خاطر، تشفی، خط بر جسته، رفع نگرانی

leisure (اسم)
فرصت، مجال، اسودگی، تن اسایی، فراغت، وقت کافی

rescue (اسم)
رهایی، خلاصی، فراغت، نجات

obviation (اسم)
از بین بردن، رفع، فراغت

leisure time (اسم)
فراغت

پیشنهاد کاربران

بپرس