فراست

/ferAsat/

    acumen
    perceptiveness
    perceptivity
    insight
    tact
    clairvoyance
    sagacity
    instinct
    sense
    keen guess

فارسی به انگلیسی

فراست امیز
tactful

فراست امیزانه
tactfully

فراست مند
sagacious

مترادف ها

intelligence (اسم)
اگاهی، فراست، زیرکی، ذکاوت، فهم، هوش، خرد، جاسوسی، بینش، روح پاک یا دانشمند

acumen (اسم)
تیز هوشی، تیز فهمی، فراست، ظرفیت، بینایی

physiognomy (اسم)
فراست، سیما، منظر، صورت، چهره، قیافه شناسی، سیما شناسی

sagacity (اسم)
فراست، زیرکی، ذکاوت، هوش، ژرفی، دانایی، هوشمندی

intuition (اسم)
فراست، بصیرت، کشف، بینش، شهود، درک مستقیم، دریافت ناگهانی

insight (اسم)
فراست، بینایی، فهم، بصیرت، بینش، درون بینی، چشم باطن

flair (اسم)
فراست، استعداد، خصیصه، قوه تشخیص، بویایی، شامه سگ

penetration (اسم)
فراست، زیرکی، کاوش، نفوذ، سرایت، نفوذ کاوش، حلول، کیاست

perspicacity (اسم)
فراست، زیرکی، کیاست، شخص تیزبین

پیشنهاد کاربران

صالح و برگزیده برای خوب بودن و سالم زیستن
فرنیا = فر نیا = افر نیا = اپر نیا => اپر ( بالا و برابر up لاتین و اپ افتاب = اپتاب ( از بالا تابیده ) و . . .
افروز = اپر روز = روز و روشنایی بالا آوردن = روشنایی ایجاد کردن و ساختن
افسر = اف سر = اپ سر = کسی که بالا سری و مسدول است یا همان بزرگ
...
[مشاهده متن کامل]

افشار = اف شار = فشار = اپشار = چیزی که از بالا یا بسیار جاری می شود ///// واژه فشار همان بسیار جمع شده می باشد و شار در گذر زمان به شر و شهر و سر هیخته ( تبدیل ) شد
پس فهمیدیم ف در شروع واژه ها همان اف و همان آپ لاتین و زبان کهن ایرانیست و در فراست = ف راست = اف راست و اف یعنی بالا و بسیار و راست بچم درستی می باشد و درثمر فراست = کسی که درستکار تر است. واژه افراشته همان افراسته می باشد و به بیشتر بودن درستی اشاره دارد پس افراسته یا چکیده شده آن فراست همان بلندی در درست کاریست=> کسی که کارهایش را با درستی و دقت بیشتر انجام میدهد.

کسی که در عواقب امور می اندیشد و راه صحیح را بر می گزیند فراست دارد.
به معنی باهوش زیرک اصالت این فامیلی به روستای فیلاخص در 11کیلومتری گلپایگان بیشتر این شهر فراست هستند
باعرض پوزش لطفا درگفتگوی بالا ( مقایسه فراست با سرافت وسرافط ) املای کلمه ی سرافط را اصلاح نمایید یعنی سرافط درکل متن به صورت ( ( صرافت ) ) درج و اصلاح شودو این تجربه اشتباه نوشتن اثرات زیانبار اینترنت برمغز است که تطابق ودقت ذهنی را مختل می سازد.
فراست مترادف سرافت است وهردو معنی تیزهوشی وحواس جمع خیلی زیاد وتیزبینانه را می دهند اما سَرافَط معنی فرآموشکاری را می دهد وبعبارتی سرافط متضاد فراست وسرافت است البته اگر بدون توجه به فرهنگ لغت این سه کلمه
...
[مشاهده متن کامل]
را تفسیر کنیم می توان گفت که فراست = فرآموشی و سرافت= درسر اُفت یا آفت داشتن که مجازاً همان فرآموشی است وسرافط هم دراصل همان سرافت بوده واشتباه دیکته ای پیدا کرده است واین اشتباهات لفظی بخاطر اشتباهات درکاربرد آن درقدیم بوده که عده ای به جای بیان کلمه ی ملتفت بودن یا نبودن می گفتند ازسرافت افتادم یابه سرافت افتادم ودنیای کم سوادی عامل این اشتباه بودو حتی استعمال فراست به عنوان مترادف سرافت هم غلط بود زیرا سرافت کاربرد عامیانه دارد ولی فراست کاربرد علمی و دانشگاهی دارد ولی این دو واژه را نمی توان ازهم بیگانه شمردبه این علت که مُکسر و شکستگی کلمات وجابجایی حروف در همه زبانها وجود داردمثل غاز _ زاغ که هردو نماد پرنده اند واشتباهات کاربردی اینگونه تشابهات را رقم زده است درصورتی که اصل آنها غاز - قُر ( به معنی آوازخوان سیاه ) بوده ولی به جای قُر ، از لفظ زاغ که نماد چشم پرنده است وترجیح وپوشش فرع براصل است استفاده شده است

فِراست کلمه ی مُعرَب ( به عربی تبدیل شده ) کلمه ی ( ( سَرافَت ) ) متعلق به زبان پارت دوره اشکانیانست که ریشه سرافت ، ( ( سرپا بودن= حواس جمع داشتن ) ) است البته درفارسی قدیم حرف ف وجود نداشت وکاربرد پ
...
[مشاهده متن کامل]
به جای ف بعدها رایج گشت بنابراین سرافت که درقدیم مصطلح بود با فراست که درعهدمعاصر ۱۰۰۰ ساله رایج شده است با یکدیگر مترادف و هم معنی هستند یعنی سرافت قدیمی = فراست کنونی بنابراین سرافت= فراست ودلیل اینکه فراست معنی باهوش بودن برایش ذکرشده این است که فراست از ترکیب دوکلمه ی ( ( فراخ= آسایش ، و راس= سر انسان ) ) تشکیل یافته وفراست یعنی ذهن باز وآسوده داشتن وازآنجایی که درعربی کلمه ی سرا = خانه می باشد کاربرد سرافت در دوره تحکم اعراب برایران معنی سرافتح= فتح خانه را متبادر می ساخت لذا اصل فراست برسَرافَت رجحان وبرتری یافت وبه همین دلیل امروزه درعموم مردم بیشتر بصورت فِراسَت استعمال می شود. گرچه می توان حدس زد که فراست تلفیقی ازکلمات ( ( فراتر ازسیاست= تیزهوشی ) ) باشد ولی این قضاوت مبنای تاریخی وفرهنگی نداردزیرا خود کلمه ی فرا ، ازکلمه فراز = بلندی ، گرفته شده وازمشتقات خفیف شده یک کلمه، ساختن یک کلمه جدید دقیق نیست.

در گفتار لری:
سَر فِراست ِ آن چیز نبودم= به یاد آن چیز نبودم
فکر میکنم واژه ای باستانی در ایران باشد.
هوش و عقل و خرد
در پهلوی واژه frasāxt فرَ ساخت آمده که معنی ماهر می دهد شاید فراست از این واژه پهلوی آمده باشد
زرنگ ( زیرک ) ، باهوش ( هوشیار )
که با صرافت شبه هم آوا است!
باهوشی، کنجکاوی - کند و کاو
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس