فرار

/farAr/

    defection
    desertion
    elusion
    elusive
    escape
    flight
    fugitive
    getaway
    runaway
    scamper
    slippery
    fugacious
    transitory
    volatile
    retreat

فارسی به انگلیسی

فرار از پاسخ
parry

فرار از زندان
jailbreak

فرار از مدرسه
truancy

فرار از مسئولیت
escapism, truancy

فرار به منظور ازدواج
elopement

فرار بودن
volatility

فرار دادن
chase, spirit, to put to flight, to cause to escape

فرار ناگهانی
lam

فرار ناگهانی از زندان
breakout

فرار کردن
break, decamp, elude, escape, flee, fly, run, lam, scarper, jump, skedaddle, spirit, to run away, to flee

فرار کردن از جبهه
desert

فرار کردن از خدمت
desert

فرار کردن از قانون
abscond

فرار کردن اسب
bolt

فرار کردن به دلیل رودربایستی
abscond

مترادف ها

getaway (اسم)
گریز، اغاز، دور شو، فرار، گمشو

hideaway (اسم)
نهانگاه، فراری، فرار، مخفی گاه

guy (اسم)
گریز، یارو، فرار، مرد، شخص

bolter (اسم)
سرند، غربال، الک، اسب چموش، فراری، فرار

runaway (اسم)
فراری، فرار، شخص فراری

fugitive (اسم)
فراری، فرار، مهاجر، پناهنده

defector (اسم)
فراری، فرار

deserter (اسم)
فراری، فرار

escapement (اسم)
رهایی، گریز، فرار، مخرج، چرخ دنگ

desertion (اسم)
گریز، فرار، ترک خدمت، بی وفایی

defection (اسم)
ارتداد، فرار، پناهندگی

breakaway (اسم)
جدایی، فرار، استعفاء، رم، هجوم وحشیانه گله گوسفند و گاو

escape (اسم)
رهایی، گریز، فرار، فر

scape (اسم)
میله، فرار، هوس، وسیله فرار، وسواس، سابقه پر

flyaway (اسم)
فراری، فرار

lam (اسم)
فرار

fugacious (صفت)
اواره، نا پایدار، فرار، بی دوام، زود گذر، زودریز

volatile (صفت)
لطیف، فرار، سبک، بخارشدنی

پیشنهاد کاربران

می توانیم با دقت و مستند، این ادعاهای ضدّ علمی دربارهٔ واژهٔ �فرار� و ربط دادن آن صرفاً به عربی را نقد کنیم. بیایید قدم به قدم و با منابع معتبر پیش برویم:
- - -
۱. بررسی زبان شناسی تاریخی واژهٔ �فرار�
...
[مشاهده متن کامل]

الف ) ریشه در فارسی باستان و اوستایی
در اوستایی، ریشهٔ fra - به معنی �به جلو، پیش� وجود دارد. این ریشه در افعال مختلف اوستایی برای نشان دادن حرکت و رفتن به کار می رود، مثل fraa - یا fraz - .
در فارسی میانه/پهلوی، ریشهٔ frā - یا fra - همان مفهوم �حرکت کردن، رفتن، دور شدن� را دارد و در متون دینی و تاریخی به معنی �گریختن� نیز آمده است.
نمونه های معتبر:
MacKenzie, D. N. ( 1961 ) , A Concise Pahlavi Dictionary, Oxford
Miller, J. ( 1991 ) , Middle Persian: An Introduction to the Pahlavi Language, London
Bartholomae, C. ( 1904 ) , Altiranisches W�rterbuch, Strassburg
Hoffmann, F. ( 1956 ) , Avestisches W�rterbuch, Heidelberg
ب ) ریشه هندوایرانی
در سانسکریت، پیشوند pra - با معنای �به جلو، پیش� مشابه همین ریشهٔ اوستایی و پهلوی است و در افعال مختلف برای حرکت و خروج به کار می رود.
Monier - Williams, M. ( 1899 ) , A Sanskrit - English Dictionary, Oxford
Macdonell, A. A. ( 1927 ) , A Practical Sanskrit Dictionary, Oxford
نتیجه: معنای اصلی �فرار� یعنی �دور شدن سریع� در فارسی باستان، اوستایی، و فارسی میانه وجود داشته و ریشهٔ آن کاملاً ایرانی است، نه عربی.
- - -
۲. نقد ادعاهای جعلی
ادعای ۱: �فرار از عربی گرفته شده است�
اشتباه است. در عربی، فعل فَرَّ به معنای �گریختن� است، ولی این صرفاً یک هم ریشه تصادفی نیست؛ بلکه واژهٔ فارسی �فرار� مستقل از عربی شکل گرفته و هزار سال قبل از ورود عربی به ایران وجود داشته است.
منابع تاریخی فارسی قبل از اسلام نشان می دهند که واژه های مانند فرار در متون پهلوی و اوستایی به کار می رفته اند.
ادعای ۲: �فأر = موش همیشه در حال فرار�
این برداشت صرفاً تشبیهی است و هیچ پایهٔ زبان شناسی ندارد. شباهت صوتی فأر ( موش ) با فرار کاملاً تصادفی است و ریشهٔ واژه ها متفاوت است.
فأر در عربی به معنای �موش� است،
فرار در فارسی به معنی �گریختن� است.
ادعای ۳: �فرار، مستنفر، استنفار، فَار از عربی است�
این کلمات عربی هستند، ولی:
1. معنای واژه ها متفاوت است و کاربرد فارسی �فرار� مستقل از این کلمات است.
2. همانند بسیاری از واژه های فارسی، واژه های مشابه عربی ممکن است هم زمان وجود داشته باشند ولی ریشه ها جدا هستند.
- - -
۳. نتیجه گیری علمی
1. واژهٔ فرار در فارسی امروز از ریشهٔ اوستایی و پهلوی گرفته شده است.
2. معنای اصلی �دور شدن سریع، گریختن� از اوستایی تا فارسی میانه و امروز حفظ شده است.
3. هرگونه تلاش برای منتسب کردن آن صرفاً به عربی غیرعلمی و جعلی است و با شواهد تاریخی و زبان شناسی مطابقت ندارد.
4. شباهت صوتی با عربی و حتی تشبیه های ادبی تصادفی است و به معنی اشتقاق نیست.
- - -

واژهٔ �فرار� را می توان از دیدگاه زبان شناسی تاریخی بررسی کرد. اجازه بدهید قدم به قدم تحلیل کنیم و ارتباط آن با اوستایی، پهلوی، و سانسکریت را بررسی کنیم.
- - -
۱. فارسی میانه / پهلوی
...
[مشاهده متن کامل]

در فارسی میانه یا پهلوی، معادل �فرار� معمولاً از ریشه frā - / fra - به معنی �رفتن، دور شدن� گرفته شده است. این ریشه در متون پهلوی برای بیان حرکت سریع یا گریختن به کار رفته است. نمونه ها:
frā - : پیش رفتن، عبور کردن، دور شدن ( به ویژه در متون دینی و تاریخی پهلوی مانند کتاب های زرتشتی ) .
کاربرد این ریشه معمولاً در ترکیب با افعال دیگر یا به شکل وصف حالت فرار آمده است.
منابع پیشنهادی:
MacKenzie, D. N. ( 1961 ) , A Concise Pahlavi Dictionary, Oxford.
Miller, J. ( 1991 ) , Middle Persian: An Introduction to the Pahlavi Language, London.
- - -
۲. اوستایی
در اوستایی، ریشه fra - وجود دارد که به معنی �به جلو، پیش� است و در ترکیبات اوستایی با حرکت و رفتن مرتبط است. نمونه ها:
fra - : به جلو، پیش ( مثلاً در افعال fraa - و fraz - در اوستا که به معنی حرکت کردن، رفتن است ) .
این ریشه نشان می دهد که مفهوم �فرار� در فارسی باستان و اوستایی اساساً با �حرکت سریع و دور شدن� همراه بوده است.
منابع پیشنهادی:
Bartholomae, C. ( 1904 ) , Altiranisches W�rterbuch, Strassburg.
Hoffmann, F. ( 1956 ) , Avestisches W�rterbuch, Heidelberg.
- - -
۳. سانسکریت
در سانسکریت، معادلی نزدیک به این ریشه وجود دارد که pra - ( به معنی �به جلو، پیش� ) است. این پیشوند در افعال مختلف برای نشان دادن حرکت، خروج یا پیش رفتن به کار می رود. مثال ها:
prā - / prāp - : رسیدن، رفتن، حرکت کردن.
این پیشوند و کاربرد آن در افعال، نشان دهندهٔ ریشهٔ مشترک هندوایرانی با فارسی باستان و اوستایی است.
منابع پیشنهادی:
Monier - Williams, M. ( 1899 ) , A Sanskrit - English Dictionary, Oxford.
Macdonell, A. A. ( 1927 ) , A Practical Sanskrit Dictionary, Oxford.
- - -
۴. نتیجه گیری
واژهٔ �فرار� در فارسی امروز از ترکیب ریشهٔ fra - / frā - اوستایی و پهلوی گرفته شده است. معنای اصلی آن یعنی �دور شدن سریع، گریختن� حفظ شده است. شباهت آن با پیشوند pra - در سانسکریت، نشان دهندهٔ ریشهٔ مشترک هندوایرانی است.
- - -

فرار - - - - کلمه کهن فارسی است در اینگلیسی FREE وجود دارد که به معنی آزاد است. اگر دقت شود معنی فرار و آزاد هم خیلی فرق ندارد. گرچه انگلیستان از ایران دور است اما ریشه کلمات هندو اروپایی مانند فارسی و اینگلیسی یکی است.
شَبیم
منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
واژه ی فرار از ریشه ی واژه ی افر و ر فارسی هست.
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

فرارفرارفرارفرار
فِرار که در فارسی فَرار بر وزن فِعال از مصدر از باب مفاعله عربی
مفاعله بابی هست که در اون دو ریخت مصدری وجود داره وارون دیگر باب ها
برای نمونه
فاعَلَ یُفاعِلُ مُفاعَلَه فِعال ( مفاعله و فعال مصدرند و فاعل و یفاعل سوم شخص مفرد مذکر به ترتیب گذشته و حال )
...
[مشاهده متن کامل]

جادَلَ یُجادِلُ مُجادَلَه جِدال
کاتَبَ یُکاتِبُ مُکاتَبَه کِتاب
اینم همین
فارَرَ یُفارِرُ مُفارَرَه فِرار

فرار :هرب
لری بختیاری
گُروس، تیچ:فرار
فرار نام فیلمی سینمایی به کارگردانی جمشید حیدری و نویسندگی سیروس الوند، محصول سال ۱۳۶۳ هجری شمسی است.
با آغاز جنگ ایران و عراق پسر آقا کمال که تازه ازدواج کرده است به جبهه می رود و شهید می شود اما علی پسر آقا رحمت که در همسایگی آنهاست تاب مشکلات زندگی را ندارد و به طور غیرقانونی از مرز می گذرد و به آلمان غربی می رود. در آنجا با شخصی به نام مصطفی که سال ها پیش به اروپا رفته و با جیب بری زندگی می کند آشنا می شود. علی پس از مدتی زندگی در وطن را ترجیح می دهد و…
...
[مشاهده متن کامل]

• مهدی فخیم زاده
• حسین شهاب
• نعمت حقیقی
• احمد هاشمی
• حسین شهاب
• سوگند رحمانی
• ایرج سرباز
• نعمت حقیقی
• محمد سادات ابهری
• علی شعاعی
• امیر اسکندری
• احمد قدکچیان
• مریم کردبچه
• حسن قاسمی
• رضا یاقوتی
• مجید ایزدی
• حسن لایقی
فیلمبردار: علی مزینانی

فرار
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/فرار_(فیلم_۱۳۶۳)
بن ماضی گریخت یعنی فرار کرد
بن مضارع گریز یعنی فرار
می گریخت فرار میکرد
می گریزد فرار میکند
فرار یک فعل ناقصه که نیاز به فعل کمکی داره
فرار: این واژه در عربی از ریشه ی فر ( با تشدید ر ) و فرر دانسته شده است. در فرهنگ های العین، لسان العرب، المفردات، مجمع البحرین، قاموس و التحقیق این ریشه آورده شده است و واژه ی مَفَر ( با تشدید ر ) به
...
[مشاهده متن کامل]
معنی جای فرار نیز از آن ساخته شده است. آنچه مهم است این که در اوستایی: پره اه para - ah و پره ئی parai به معنی فرار کردن است و پیداست که ریشه ی فر در عربی از همین واژه ی اوستایی ساخته شده است؛ ولی روشن تر از آن، واژه ی اوستایی فراو frāv به معنی فرار است که در پارسی دری farāv و سپس farār شده است.

واژه فرار ریشه هند و اروپاییpri که در زبان فارسی ما بسیاری ریشه میتوان برای ( پر ) پیدا نمود
فر - پر - بر - سر. . .
که همگی از خوب و نیکی و خیر و بزرگی و عظمت سخن میگویند
فر آر = فرار

...
[مشاهده متن کامل]

به احتمال به عمل بردگانی که از زیر یوغ بندگی فرار میکردند و منای انسانی خود را بدست می آوردند گفته میشد
و البته به معنای پرآر یا پرواز کردن و پریدن هم هطت
واژه free انگلیسی از همین معناست

گریزان
[شیمی/فیزیک] ماده فرار
volatile substance
کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ
فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ
فرار - مستنفر - استنفار - فَار - از فعل فَرَّ: گریز.
کلمه کاملاً قرآن عربی مبین مستبین لمن أراد أن یستقیم ولا یستنفر من الیقین.
فأر: موش وهمیشه در حال فرار وپنهان هست.
...
[مشاهده متن کامل]

فَار =هارِب
حد أقل ده میلیون کلمه عربی اصل فصیح ثبت شده و به واژه های دخیل واعجمی ومعرب برای اهل فصاحت وبلاغت نیاز ندارد.

واژه فرار
معادل ابجد 481
تعداد حروف 4
تلفظ farrār
نقش دستوری اسم
ترکیب ( صفت ) [عربی: فرّار]
مختصات ( فِ یا فَ ) [ ع . ]
آواشناسی farAr
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
این واژه یعنی فرار در گویش بختیاری هست واژه که در گویش بختیاری واژه های اصل دست نخورد پارسی هستند این یعنی فرار از واژگان اصل پارسی است.
واژه فرار کاملا پارسی است چون در عربی می شود یهرب و درترکی می شود کاچماک این واژه یعنی فرار صد درصد پارسی است
اگه منو أحمق میدانی؛ حتماً ازمن دور شی وفرار کن!
معنی فرار ب انگلیسی
evasive
فلنگ✅
فرار
فرار = فر، آر
فر = هنر
آر = آوردن
همچنان!
فر = فرو آمدن، پائین و کم آمدن.
فرار = هنر آر
یک راه مردی فرار است.
آدم ترسو پایش میلرزد و در دست دشمن میفتد.
مرد دلیر و هوشیار جاه و گاه را دیده کار میکند.
...
[مشاهده متن کامل]

تا جان در تن دارد میجنگد وگر دید که دشمن زور است فرار میکند.
یک راه مردی فرار است.
نادان و کم خرد به ضد آمده و خود را تباه میکند.
مرد میداند که شکست و پیروزی در نبرد است.
از شکست می آموزد.
در پیروزی رهبری میکند.
فرار = هنر آر، راه و چهاره بساز و جان نگهدار که فردا دیگر روز و دیگر سُر و دیگر ساز است.
ترسو نباشید که پای تان بلرزد.
لوده سرتمبه و ضدی نباشید که خود را تباه کنید ( کون خود را با شاخ گاو جنگ ندهید ) متل بود.
مرد هوشمند باشید و به امید انتقام فردا با ایمان فرار کنید.
فرار = فر آر، هنر آر، خشمت را فرو نشان، راه و چهاره ساز.
فرار = امید داشته باش و بپذیر که شکست خورده ای و دل نینداز و هوش را از دست مده که جان به فنا دهی.

لازم به تکرار و یادآوری
1 ) lam
فرار،
فرار کردن،
جیم شدن
e. g. he has been on the lam for two years
دو سال است که فراری است.
2 ) [elusive [adj
فرار
انهزام، رم، عقب نشینی، گریز، هرب، هزیمت | گریزپا، گریزنده
فرار :[ اصطلاح تخته نرد] برداشتن مهره در تیررس حریف و بردن بر روی دیگر مهره های خودی ، مخصوصا مهره ای اسیر در زمین حریف.
فرار : [ اصطلاح فوتبال ]فرار، که معمولا توسط یک مهاجم انجام می شود.
استن
گریز
هرب
فلنگ
رمش
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٣)