chase, spirit, to put to flight, to cause to escape
فرار ناگهانی
lam
فرار ناگهانی از زندان
breakout
فرار کردن
break, decamp, elude, escape, flee, fly, run, lam, scarper, jump, skedaddle, spirit, to run away, to flee
فرار کردن از جبهه
desert
فرار کردن از خدمت
desert
فرار کردن از قانون
abscond
فرار کردن اسب
bolt
فرار کردن به دلیل رودربایستی
abscond
مترادف ها
getaway(اسم)
گریز، اغاز، دور شو، فرار، گمشو
hideaway(اسم)
نهانگاه، فراری، فرار، مخفی گاه
guy(اسم)
گریز، یارو، فرار، مرد، شخص
bolter(اسم)
سرند، غربال، الک، اسب چموش، فراری، فرار
runaway(اسم)
فراری، فرار، شخص فراری
fugitive(اسم)
فراری، فرار، مهاجر، پناهنده
defector(اسم)
فراری، فرار
deserter(اسم)
فراری، فرار
escapement(اسم)
رهایی، گریز، فرار، مخرج، چرخ دنگ
desertion(اسم)
گریز، فرار، ترک خدمت، بی وفایی
defection(اسم)
ارتداد، فرار، پناهندگی
breakaway(اسم)
جدایی، فرار، استعفاء، رم، هجوم وحشیانه گله گوسفند و گاو
escape(اسم)
رهایی، گریز، فرار، فر
scape(اسم)
میله، فرار، هوس، وسیله فرار، وسواس، سابقه پر
flyaway(اسم)
فراری، فرار
lam(اسم)
فرار
fugacious(صفت)
اواره، نا پایدار، فرار، بی دوام، زود گذر، زودریز
volatile(صفت)
لطیف، فرار، سبک، بخارشدنی
پیشنهاد کاربران
فرار :هرب
لری بختیاری گُروس، تیچ:فرار
فرار نام فیلمی سینمایی به کارگردانی جمشید حیدری و نویسندگی سیروس الوند، محصول سال ۱۳۶۳ هجری شمسی است. با آغاز جنگ ایران و عراق پسر آقا کمال که تازه ازدواج کرده است به جبهه می رود و شهید می شود اما علی پسر آقا رحمت که در همسایگی آنهاست تاب مشکلات زندگی را ندارد و به طور غیرقانونی از مرز می گذرد و به آلمان غربی می رود. در آنجا با شخصی به نام مصطفی که سال ها پیش به اروپا رفته و با جیب بری زندگی می کند آشنا می شود. علی پس از مدتی زندگی در وطن را ترجیح می دهد و… ... [مشاهده متن کامل]
• مهدی فخیم زاده • حسین شهاب • نعمت حقیقی • احمد هاشمی • حسین شهاب • سوگند رحمانی • ایرج سرباز • نعمت حقیقی • محمد سادات ابهری • علی شعاعی • امیر اسکندری • احمد قدکچیان • مریم کردبچه • حسن قاسمی • رضا یاقوتی • مجید ایزدی • حسن لایقی فیلمبردار: علی مزینانی
بن ماضی گریخت یعنی فرار کرد بن مضارع گریز یعنی فرار می گریخت فرار میکرد می گریزد فرار میکند فرار یک فعل ناقصه که نیاز به فعل کمکی داره
فرار: این واژه در عربی از ریشه ی فر ( با تشدید ر ) و فرر دانسته شده است. در فرهنگ های العین، لسان العرب، المفردات، مجمع البحرین، قاموس و التحقیق این ریشه آورده شده است و واژه ی مَفَر ( با تشدید ر ) به ... [مشاهده متن کامل]
معنی جای فرار نیز از آن ساخته شده است. آنچه مهم است این که در اوستایی: پره اه para - ah و پره ئی parai به معنی فرار کردن است و پیداست که ریشه ی فر در عربی از همین واژه ی اوستایی ساخته شده است؛ ولی روشن تر از آن، واژه ی اوستایی فراو frāv به معنی فرار است که در پارسی دری farāv و سپس farār شده است.
واژه فرار ریشه هند و اروپاییpri که در زبان فارسی ما بسیاری ریشه میتوان برای ( پر ) پیدا نمود فر - پر - بر - سر. . . که همگی از خوب و نیکی و خیر و بزرگی و عظمت سخن میگویند فر آر = فرار ... [مشاهده متن کامل]
به احتمال به عمل بردگانی که از زیر یوغ بندگی فرار میکردند و منای انسانی خود را بدست می آوردند گفته میشد و البته به معنای پرآر یا پرواز کردن و پریدن هم هطت واژه free انگلیسی از همین معناست
گریزان
[شیمی/فیزیک] ماده فرار volatile substance
کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ فرار - مستنفر - استنفار - فَار - از فعل فَرَّ: گریز. کلمه کاملاً قرآن عربی مبین مستبین لمن أراد أن یستقیم ولا یستنفر من الیقین. فأر: موش وهمیشه در حال فرار وپنهان هست. ... [مشاهده متن کامل]
فَار =هارِب حد أقل ده میلیون کلمه عربی اصل فصیح ثبت شده و به واژه های دخیل واعجمی ومعرب برای اهل فصاحت وبلاغت نیاز ندارد.
این واژه یعنی فرار در گویش بختیاری هست واژه که در گویش بختیاری واژه های اصل دست نخورد پارسی هستند این یعنی فرار از واژگان اصل پارسی است.
واژه فرار کاملا پارسی است چون در عربی می شود یهرب و درترکی می شود کاچماک این واژه یعنی فرار صد درصد پارسی است
اگه منو أحمق میدانی؛ حتماً ازمن دور شی وفرار کن!
معنی فرار ب انگلیسی
evasive
فلنگ✅
فرار فرار = فر، آر فر = هنر آر = آوردن همچنان! فر = فرو آمدن، پائین و کم آمدن. فرار = هنر آر یک راه مردی فرار است. آدم ترسو پایش میلرزد و در دست دشمن میفتد. مرد دلیر و هوشیار جاه و گاه را دیده کار میکند. ... [مشاهده متن کامل]
تا جان در تن دارد میجنگد وگر دید که دشمن زور است فرار میکند. یک راه مردی فرار است. نادان و کم خرد به ضد آمده و خود را تباه میکند. مرد میداند که شکست و پیروزی در نبرد است. از شکست می آموزد. در پیروزی رهبری میکند. فرار = هنر آر، راه و چهاره بساز و جان نگهدار که فردا دیگر روز و دیگر سُر و دیگر ساز است. ترسو نباشید که پای تان بلرزد. لوده سرتمبه و ضدی نباشید که خود را تباه کنید ( کون خود را با شاخ گاو جنگ ندهید ) متل بود. مرد هوشمند باشید و به امید انتقام فردا با ایمان فرار کنید. فرار = فر آر، هنر آر، خشمت را فرو نشان، راه و چهاره ساز. فرار = امید داشته باش و بپذیر که شکست خورده ای و دل نینداز و هوش را از دست مده که جان به فنا دهی.
لازم به تکرار و یادآوری
1 ) lam فرار، فرار کردن، جیم شدن e. g. he has been on the lam for two years دو سال است که فراری است. 2 ) [elusive [adj فرار
انهزام، رم، عقب نشینی، گریز، هرب، هزیمت | گریزپا، گریزنده
فرار :[ اصطلاح تخته نرد] برداشتن مهره در تیررس حریف و بردن بر روی دیگر مهره های خودی ، مخصوصا مهره ای اسیر در زمین حریف.
فرار : [ اصطلاح فوتبال ]فرار، که معمولا توسط یک مهاجم انجام می شود.