stretchy
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
فراوانی، کمال، انباشتگی، درشتی، فراخی، دامنه، نوسان، میدان نوسان، بزرگی، میدان، استعداد، فاصلهء زیاد، فضا داری
فراوانی، فراخی
فراخی
فراخی
پیشنهاد کاربران
فراخی: در پهلوی فراخیه fraxīh بوده است.
( ( سخن چون ز تنگی به سختی رسید
فراخیْش را زود بینی کلید ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵، ص ۴۲۰. )
( ( سخن چون ز تنگی به سختی رسید
فراخیْش را زود بینی کلید ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵، ص ۴۲۰. )
یسار
طلاقت
مرحب
سعه، فراخنا، فراوانی، گشادگی، گشادی، گنجایش، وسعت، پهنا
وسعت