فرا

/farA/

    meta-
    sur-

فارسی به انگلیسی

فرا اطلس
transatlantic

فرا خوان
citation, call, evocative, invitation, muster, rally, recall, summoner, summons

فرا خواند
gathering

فرا خواندن با سوت زدن
whistle

فرا خوانده
draftee, inductee

فرا رسیدن
to come(about), to befall

فرا رسیدن شب
nightfall

فرا روان بین
psychic

فرا زمینی
ethereal, extraterrestrial

فرا سوی چیزی بودن
transcend

فرا شهری
extramural, suburban

فرا صوتی
ultrasonic, supersonic

فرا گذاشت
throughput

فرا گرفتن به طور کامل
interpenetrate

فرا گرفتن دانش
ingest

فرا گرفتن در تاریکی
envelop

فرا گرفتن دور چیزی
circle
wrap, wreathe

فرا نگره
theory

فرا نهش
transposition

مترادف ها

ultra- (پیشوند)
فرا، ماورا، برتر از، ثغور، ماورا حدود، ماورا فضا

پیشنهاد کاربران

فرا.
فرا بزرگهامحیط و مرز ناپذیر و فرو کوچکها و فرو ریز ها محاط ناپذیر وچاتمه نا پذیر می باشند .
در راه افزایش، اوج گیری، رو به رشد، رو به قله کوه
فرا در برابر فرو می باشد
فرا نام بخشی از دامنه کوه که رو به قله می باشد
به طور مثال: فرا صوت اشاره به قله کوه هایی دارد که بالاتر از قله کوه اصوات قابل شنیدن انسان باشد
کوه = موج
در پشتو کلمه "پورې" ( Pore or Paray ) معادل فرا یا وراء است و در اردو هم کلمه "پرے" ( Pare یا Paray ) به همین معنا است البته مترادفات دیگری هم در هر دو زبان دارد.
فرا : بالاتر، آن سوتر.
فرا : /farrā/ فرا [فرّ ( اوستایی ) = فروغ یا موهبت ایزدی ا ( پسوند نسبت ) ]، 1 - منسوب به فرّ؛ 2 - ( به مجاز ) برخوردار از فرّ ایزدی، که هر کس از آن بهره مند شود، برازنده ی سالاری و فرمانروایی گردد و به شهریاری رسد و آسایش گر و دادگر شود.
...
[مشاهده متن کامل]

اسم فرا مورد تایید ثبت احوال ایران برای نامگذاری دختر است .

واژه ی ( فَر، فَرا ) و دگرریختهای آن در زبانهای گوناگون:
اوستایی: FRA، PAIRI
پارسی باستان: PARIY، PARI، PER
پهلوی: FRA
سانسکریت:PRA، PARI
ارمنی :HRA
یونانی :PERI
لاتین:PER، PERI، PRO
...
[مشاهده متن کامل]

گوتیک :FAIR، FRA
آلمانی کهن : PARIY، VER، FIR
پروسی کهن :PER، PRA
و. . .
در زبان آلمانیِ کنونی نیز بمانند پارسی به فراوانی تکواژ ( ver ) به عنوان پیشوندِ کارواژه بکار می رود:
نمونه آلمانی: verschaffen، versuchen و. . .
نمونه پارسی:فراختن ( فرآزیدن ) ، فرسودن، فرساییدن، فرکندن، فرجامیدن و. . .

فرا میتواند فر آ باشد فر یعنی شکوه ، آ یعنی باز گشت ، آمدن، در کل یعنی، بازگشت شکوه
فرا = ورا، رها، آزاد = Free
برتر
فرای همچون ورای
فرا همانند ورا می تواند به کار رود.
همان گونه که می گوییم ورای چیزی می توان گفت فرای چیزی.
ورای سخن، فرای سخن
برتری، روی، بالا.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس