فحش دادن


    abuse
    curse
    inveigh
    swear
    to use bad language

فارسی به انگلیسی

فحش دادن به
to revile

مترادف ها

abuse (فعل)
فحش دادن، بد بکار بردن، بد استعمال کردن، سو استفاده کردن از، بدرفتاری کردن نسبت به، به زنی تجاوز کردن، ننگین کردن، بدگویی کردن، پرخاش کردن، خوار کردن، خفت دادن، بدزبانی کردن، توهین کردن به، تجاوز به حقوق کسی کردن

insult (فعل)
فحش دادن، خوار کردن، توهین کردن به، بی احترامی کردن به

curse (فعل)
فحش دادن، نفرین کردن، عاق کردن، عمل کفر امیز کردن، ناسزا گفتن

cuss (فعل)
فحش دادن، نفرین کردن

swear (فعل)
فحش دادن، سوگند خوردن، قسم دادن، ناسزا گفتن، عهد کردن

پیشنهاد کاربران

شَتم
پاشنه دهن را کشیدن ؛ عتاب بسیار کردن. دشنام و سقط فراوان گفتن.
دشنام فرمودن ؛ بد گفتن. دشنام دادن :
اگر دشنام فرمایی و گر نفرین دعا گویم
جواب تلخ می زیبد لب لعل شکرخا را.
حافظ.
- چنار و منار حواله کردن ؛ کنایه از دشنام سخت وقیحانه به کسی دادن.
- چنار و منار گفتن ؛ دشنامهای سخت بی شرمانه دادن.
سب
بی احترامی
ناسزا گفتن
حرف بد زدن
توهین کردن
خوار کردن کسی
کینهوزی در دل دیگران کاشتن

بپرس