فحش

/fohS/

    abusive language
    foul language
    swearword
    curse
    abuse
    execration
    expletive
    invective
    oath
    abusive or foul language

فارسی به انگلیسی

فحش بار کسی کردن
to heap insults on someone

فحش دادن
abuse, curse, inveigh, swear, to use bad language

فحش دادن به
to revile

مترادف ها

abuse (اسم)
خفت، خواری، سوء استعمال، توهین، فحش، پرخاش، تهمت، بد زبانی، بد دهنی، سب

damn (اسم)
فحش

curse (اسم)
فحش، سب، دشنام، بلاء، نفرین، لعنت

swearing (اسم)
فحش

cuss (اسم)
فحش، نفرین، لعنت

darn (اسم)
فحش، رفو

swearword (اسم)
فحش، بد زبانی، بد دهنی، ناسزا، کفر گویی، قسم دروغ

vilification (اسم)
فحش، فحاشی، بد گویی، بهتان، سخن زشت و رکیک

malison (اسم)
فحش، ناسزا، نفرین

revilement (اسم)
فحش، ناسزا گویی

پیشنهاد کاربران

Insult
Invective
درد گتین
درد تو باسنت
انچه را که سزاوار کسی نباشد و بهش اطلاق کردن ناسزاست
کسیکه فُحش میده؛ اعلام میکنه که :شکست خورد" وحرفی سالم وعاقلانه ومنطقی برای گفتن ندارد.
بد بیراه لایک یادتون نره
فحش=سِخط
ناسزا، بددهانی
شتم. . . . سخن زشت. . . . . ناسزا. . . . سخن درشت. . . . .
سخن زننده ؛ سخن درشت. ناسزا. دشنام. ( فرهنگ فارسی معین ) .
دری وری گفتن
بد و بیراه
فحش یعنی ناسزار، بدوبیراه
ناسزا - بدهنی
دشنام
دوء::dave
در زبان لری بختیاری
بددهانی، بدزبانی، دشنام، سب، شتم، ناسزا، هتک
بد دهانی . دشنام . ناسزا
فحش یعنی که ما یک حرف زشت رو بزنیم
کلا به معنای ناسزا گفتن است
لایک یادتون نره
دشنام - ناسزا
رت
رک
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس