فحش. [ ف ُ ] ( ع مص ) از حد درگذشتن در بدی. || درگذشتن از حد در جواب و ستم کردن در آن. ( منتهی الارب ) . دشنام. سقط. ناسزا. با دادن یا شنیدن صرف شود. ( یادداشت بخط مؤلف ) . نافرجام گفتن. ( مجمل اللغه ) :
... [مشاهده متن کامل]
پاک است ز فحش ها زبانم
همچون ز حرامها ازارم.
ناصرخسرو.
به فحش و هزل جوانی به پیری آوردم
که هیچ شرم نبود از جوان و از پیرم.
سوزنی.
از دو دیوانم به تازی و دری
یک هجا و فحش هرگز کس ندید.
خاقانی.
زهر از قبل تو نوشداروست
فحش از دهن تو طیبات است.
سعدی.
|| نیک زفت شدن. ( منتهی الارب ) . || آشکاری و بی پردگی :
به پارسایی و رندی و فحش و مستوری
چو اختیار به دست تو نیست معذوری.
سعدی
منبع. لغت نامه دهخدا
لری بختیاری
کَترَ:فحش
ناروا
برابرواژه ها🇮🇷
در پهلوی:
“دوژوک” ( dužōk )
از “دوژ” ( بد، ناپسند ) “اوک” ( گفتار ) : به چم گفتار ناپسند و توهین آمیز.
“اگره شیک” ( agarēšīk )
ترکیبی از “اگره” ( گناهکارانه ) “شیک” ( سخن ) : به چم سخن ناپسند یا حرف گناه آلود.
... [مشاهده متن کامل]
“دوژخوَش” ( duž - xvaš )
“دوژ” ( بد ) “خوَش” ( آوا ) : به چم صدای ناخوشایند یا ناپسند.
“نارَوگ” ( nā - rawag )
“نا” ( نفی و نه ) “رَوگ” ( درستی ) : به چم سخنی که درست و شایسته نیست.
لری بختیاری
دارِدِشنُو، دِشنُو، کَترَ:ناسزا، فحش
Insult
Invective
درد گتین
درد تو باسنت
انچه را که سزاوار کسی نباشد و بهش اطلاق کردن ناسزاست
کسیکه فُحش میده؛ اعلام میکنه که :شکست خورد" وحرفی سالم وعاقلانه ومنطقی برای گفتن ندارد.
بد بیراه لایک یادتون نره
فحش=سِخط
ناسزا، بددهانی
شتم. . . . سخن زشت. . . . . ناسزا. . . . سخن درشت. . . . .
سخن زننده ؛ سخن درشت. ناسزا. دشنام. ( فرهنگ فارسی معین ) .
دری وری گفتن
بد و بیراه
فحش یعنی ناسزار، بدوبیراه
ناسزا - بدهنی
دشنام
دوء::dave
در زبان لری بختیاری
بددهانی، بدزبانی، دشنام، سب، شتم، ناسزا، هتک
بد دهانی . دشنام . ناسزا
فحش یعنی که ما یک حرف زشت رو بزنیم
کلا به معنای ناسزا گفتن است
لایک یادتون نره
دشنام - ناسزا
رت
رک
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)