فتور

/fotur/

    languor
    tepidity
    rage
    height
    langour

فارسی به انگلیسی

فتور کردن
to grow weak or lukewarm, c.e. to go beyond all bounds, to rage

مترادف ها

weariness (اسم)
بیزاری، فتور، خستگی، ستوه، ماندگی

weakness (اسم)
سستی، فتور، ضعف، ناتوانی، عیب، نقص، عجز، عدم ثبات، بی اساسی، فترت، بی بنیه گی

mollification (اسم)
دلجویی، تسکین، فتور، خمود، نرم کردن

assuagement (اسم)
تخفیف، تسکین، فرونشانی، فتور، خمود

languor (اسم)
فتور، ضعف، خستگی، ماندگی

fatigue (اسم)
رنج، فتور، خستگی، کوفتگی، فروماندگی، فرسودگی، ستوه، ماندگی

discouragement (اسم)
فتور، یاس، دلسردی

tiredness (اسم)
فتور، خستگی

پیشنهاد کاربران

در گویش محلی راوری
کسی که حرارت بدنش رفته بالا
بیقرار و بی حوصله شده
حالت تهوع داره
صورتش گُرگُر میکنه
میگه داره فِـتـوراتم میشه
( از نشئگی زیاد مواد هم میشه )
آهستگی و نرمش، آرامش پس از طوفان، نشستن پس از تک و پوی: ( تا آن که. . . باد فتور، گَرد غرور را بفشاند ) ( مقامات حمیدی، مقامه ی پنجم )
کلمه ( فتور که کلمه فترت از آن گرفته شده ) به معنای آن حالت سستی است که بعد از فرو نشستن خشم به آدمی دست می دهد، و نیز به معنای نرمی بعد از شدت ، و نیز به معنای ضعف بعد از قوت است . این واژه در اصل به معنی آرام گرفتن آب بعد از جوش آمدن است . آبی که در ظرفی در حال جوشیدن است بعد از خاموش کردن اجاق به حالت سکون برگردد.
...
[مشاهده متن کامل]

فتور به گفته راغب به معنی سکون بعد از حدت ، و نرمش بعد از شدت ، و ضعف بعد از قوت است .
( لا یفتر عنهم و هم فیه مبلسون ) .
هرگز عذاب از آنها تخفیف نخواهد یافت ، و هیچگونه راه نجاتی برای آنان نیست ، و آنها از همه جا مایوس خواهند بود
تفسیر نمونه ج : 21 ص : 121

با تایید تعاریف یاد شده در زبان مازنی در نفرین کار برد دارد. مانند: fetoor re bakheri به معنای به جای غذا بیماری و سستی را بخوری -
اهمال

بپرس