فترت

/fetrat/

    interim
    interruption
    recess
    interval

مترادف ها

interval (اسم)
وقفه، ایست، فاصله، فرجه، مدت، فترت، خلال

weakness (اسم)
سستی، فتور، ضعف، ناتوانی، عیب، نقص، عجز، عدم ثبات، بی اساسی، فترت، بی بنیه گی

recess (اسم)
کنار، تعطیل موقتی، گوشه، تنفس، پس زنی، باز گشت، طاقچه، تو رفتگی، فترت، تو رفتگی در دیوار، عقب نشینی، دوره فترت

interregnum (اسم)
فاصله، فترت، دوره حکومت موقتی

پیشنهاد کاربران

فَترت: وقفه
مثال: با فَترتی که بر اثر مرگ پدر در تحصیلم پدید آمده بود دو سال عقب افتادم.
آوانگاشت کلمه فترت ( دوره رکود یا فاصله بین دو پادشاه یا دو امپراطور ) به شکل فَترَت صحیح می باشد.
فاصله بین دو دوره ی مهم
خلأ بین دو بازه زمانی
مدت زمان بین ظهور دو پیامبر
( از عربی: سستی یا کُندی ) به معنی فاصله و وقفه میان دو دوره است. این اصطلاح بیشتر برای فاصله زمانی میان دو دوره پادشاهی بکار می رود. به دوره انتقالی میان دو دوره بزرگ تر هم دوران فترت گفته می شود.

بپرس