بر خوردن ؛ متمتع شدن. فایده بردن. نتیجه بردن. برخوردار شدن : همه وادیج پر انگور و همه جای عصیر زآنچه ورزید کنون بر بخورد برزگرا. شاکر بخاری. کنون تا چه داری بیار از خرد که گوش نیوشنده زو بر خورد. فردوسی. بر نخورد از خود و از عمر خویش هر که مرا از تو جدا می کند. سعدی.