فانی

/fAni/

    mortal
    perishable
    finite
    transient

مترادف ها

finite (صفت)
محدود، فانی، مسندی

transitory (صفت)
نا پایدار، زود گذر، فانی، سپنج، بی بقا

mortal (صفت)
کشنده، مهلک، مرگبار، فانی، مخرب، خاکی، مردنی، مرگ اور، فناپذیر، از بین رونده

fugitive (صفت)
بی دوام، زود گذر، فانی، تبعیدی

transient (صفت)
تند، نا پایدار، کوتاه، زود گذر، فانی، گذرا، فراگذر

passing (صفت)
زود گذر، فانی، بالغ بر

deathly (صفت)
مهلک، فانی

ephemera (صفت)
فانی

inconstant (صفت)
فانی، بی وفا، بی ثبات

perishable (صفت)
زود گذر، فانی، فناپذیر، نابود شدنی، هلاک شدنی، کالای فاسد شونده

پیشنهاد کاربران

فانی = میرا ، مُرداد
جاوید = نامیرا ، اَمُرداد
نامانا
سلیم
فانی: نیستی پذیر
زودگذار. [ گ ُ ] ( نف مرکب ) زودگذر. که زود گذرد: عَجْلی ̍؛ کمان تیز زودگذار. ( از منتهی الارب ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) . || زوددرگذرنده. زودعفو :
در خطا دیرگیر و زودگذار
در عطا سخت مهر و سست مهار.
سنائی.
دیوان فانی
اشعار امیر علیشیر نوایی
سرآغاز مرثیه چنین است:
هر دم از انجم دهر جفایی دگر است
هر یک از انجم او داغ بلایی دگر است
یک دمه. [ ی َ / ی ِ دَ م َ / م ِ ] ( ص نسبی ) ناپایدار و فانی و بی ثبات. ( ناظم الاطباء ) .
میرا . . . . هالک. . . . معدوم . . . . . مردنی . . . . .
بیدوام. [ دَ ] ( ص مرکب ) ( از: بی دوام ) که پایندگی ندارد. ناپایدار. مقابل بادوام. بدون دوام. بی ثبات : باز در عواقب کارهای عالم تفکری کردم. . . تا روشن گشت که نعمتهای این جهانی چون روشنایی برق است بیدوام و ثبات. ( کلیله و دمنه ) .
...
[مشاهده متن کامل]

در حسن بی نظیری در لطف بی نهایت
در مهربی ثباتی در عهد بیدوامی.
سعدی.

نابود
رفتنی
نابود شدنی
تباهی پذیر، زوال پذیر، معدوم، میرا، میرنده، هالک، بی ثبات، زودگذر، ناپایدار
فنا شدنی، نابود شدنی
میرا ، ناانوش.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس