فالج


    paralyzed (person)
    paralytic

فارسی به انگلیسی

فالج شدن
to be paralyzed

فالج کردن
to paralyzed, to maim

مترادف ها

invalid (اسم)
مریض، فالج

paralytic (اسم)
فالج، فلج

پیشنهاد کاربران

فالج : ۰بی حس شدن یک طرف بدن انسان است. هنگامی که حس و حرکت از بعضی اعضاء شخصی سلب شود می گویند : و قد فُلِجَ فلان.
*
منبع : ترجمه مفاتیح العلوم ص ۱۵۵.
فالج در نیمی یا تمام تن اتفاق میافتد؛اما استرخاء در اندامی از تن. مانند: استرخای مثانه بمعنی سیلان بی اختیار پیشاب

بپرس