ادا کردن، گفتن، فاش کردن، بزبان اوردن
بخشیدن، فاش کردن
نقل کردن، گفتن، تشخیص دادن، فاش کردن، بیان کردن، تعریف کردن
رها کردن، اشکار کردن، فاش کردن، باز کردن، اشکار شدن، تاه چیزی را گشودن
اشکار کردن، معلوم کردن، فاش کردن، ظاهر ساختن، ظاهر کردن
اشکار کردن، فاش کردن، باز کردن
معلوم کردن، فاش کردن، ظاهر ساختن، بازنمود کردن، اشکار ساختن، اعلامیه دادن
تشخیص دادن، فاش کردن، دیدن
سخن نامفهوم گفتن، پر حرفی کردن، ور ور کردن، فاش کردن، یاوه گفتن
فاش کردن، منتشر کردن، بروز دادن، فاش شدن، علنی ساختن، منتشر شدن، افشاء کردن
فاش کردن، خیانت کردن، تسلیم دشمن کردن، خیانت کردن به
فاش کردن، جیغ کشیدن
فاش کردن، سخن چینی کردن، دری وری گفتن
فاش کردن
فاش کردن، بی ردا کردن