indirectness
غیر مستقیم
/qeyremostaqim/
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
منحرف، گمراه، کج، غیر مستقیم، بیراهه
مارپیچی، غیر مستقیم، گمراه کننده، موجی، دارای شیارهای موجی
منحرف، مورب، غیر مستقیم، مایل، اریب، ضمنی، حاده یا منفرجه
رمزی، نهانی، از راه پلهکان عقبی، غیر مستقیم
پیچیده، کج، غیر مستقیم، غیر سر راست
غیر مستقیم، پیچاپیچ، پیچ و خم دار، درشکن
غیر مستقیم، چنبری، مدور، دایره ای، دایره وار، مستدیر، چرخی
فرعی، غیر مستقیم، از پهلو، یک طرفه
غیر مستقیم، وسطی، واقع در میان
پیشنهاد کاربران
باواسطه
وقتی میخواهید غیر مستقیم حرفی را بزنید ، میتوانید از این قید استفاده کنید.
ناسُهی= غیر مستقیم
برگرفته از فرهنگ نامه ( ( چیلو ) ) . اسل شناسی واژگان فارسی.
نویسنده: امیرمسعودمسعودی
#آسانیک گری
برگرفته از فرهنگ نامه ( ( چیلو ) ) . اسل شناسی واژگان فارسی.
نویسنده: امیرمسعودمسعودی
#آسانیک گری