غیر

/qeyr/

    another
    stranger
    foreigner
    rival
    different
    alien
    (an)other
    another(person)

فارسی به انگلیسی

غیر اتحادیه ای
nonunion

غیر اتمی
nonnuclear, nuclear-free, conventional

غیر اجتماعی
asocial, unsocial

غیر اخلاقی
immoral, sinful, amoral, amorally, unethical, unhealthy, unlawful, unprincipled

غیر ارادی
involuntary, automatic

غیر ارتشی
noncombatant

غیر از
except

غیر از این
otherwise

غیر اساسی
inessential, nonessential, adventitious, external, extrinsic

غیر استاندارد
irregular, nonstandard

غیر اشرافی
ignoble, plain

غیر اصلی
external, extrinsic, fringe, inessential, nonessential

غیر اصیل
mongrel, queer, inauthentic

غیر اصیل کردن
sophisticate

غیر اعشاری
round

غیر اعیانی
simple, non-u

غیر اقتصادی
uneconomical

غیر الکلی
soft-, soft

غیر الی
inorganic

غیر امریکایی
un-american

مترادف ها

different (صفت)
غیر، مغایر، مختلف، متفاوت، متنوع، متمایز

alien (صفت)
غیر، مغایر، ناسازگار، بیگانه، خارجی، غریب، غیره

other (صفت)
غیر، مغایر، دیگر، دیگری، سایر، متفاوت، جز این

unlike (صفت)
غیر، بی شباهت، برعکس

another (صفت)
غیر، دیگر، دیگری، جدا، سایر

besides (حرف اضافه)
غیر، غیر از، سوا، سوای، از جلو

except (حرف اضافه)
غیر، غیر از، بجز، سوای، جز، باستثنای

a- (پیشوند)
غیر

ab- (پیشوند)
غیر، از، جدایی، دور از

anti- (پیشوند)
غیر، مخالف، ضد، علیه، برضد، پاد، بجای، درعوض

un- (پیشوند)
غیر، عدم، نه، لا، نا

پیشنهاد کاربران

غیر. ( اِ ) جوششی باشد که در اعضا پهن شود و بشره را سرخ گرداند و آن را به عربی شَری ̍ خوانند. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) .
غیر. [ غ َ ] ( ع مص ) دیه دادن. ( از اقرب الموارد ) . اسم مصدر آن غیرَة است. ( متن اللغة ) ( اقرب الموارد ) . || رشک بردن. ( دهار ) . رشک خوردن مرد بر زن خود وبرعکس. ( از منتهی الارب ) . غیرت داشتن شوهر نسبت به زن خود و ناپسند شمردن قصد و نظر بد دیگری را در زن وی ، و عکس آن. غَیرَة. غار. ( از اقرب الموارد ) . || خواربار آوردن. ( دهار ) . خوراک و مؤونت آوردن کسی را. ( از اقرب الموارد ) ( تاج العروس ) . || آب خورانیدن باران زمین را. ( غیاث اللغات ) . باران دادن خداوند گروهی را و فراخی رسانیدن به ایشان. غارهم اﷲ تعالی بمطر یغیر هم غیراً و غیاراً، سقاهم و اصابهم بخصب. ( از تاج العروس ) . || منفعت رسانیدن. ( غیاث اللغات ) . سود رسانیدن . || مال دادن و روزی بخشیدن خداوند مردم را. ( از تاج العروس ) . || ( اِمص ) دیگرگونی و برگردانیدگی. اسم است تغییر را. ( منتهی الارب ) . اسم است از تغییر، چنانکه در عبارت �من یکفر باﷲ یلقی الغیر� بمعنی دیگرگونی حال و انتقال آن از خوبی به بدی است. ج ، اَغیار. ( از اقرب الموارد ) : بَنات ُ غَیر؛ دروغ. ( منتهی الارب ) . دروغ و باطل ، و درحقیقت آنچه با حق و راستی مغایر باشد، مانند قول شاعر �اذا ما جئت جاء بنات غیر�. ( از اقرب الموارد ) .
...
[مشاهده متن کامل]

|| ( اِ ) نه. لا. مانند : فمن اضطر غیر باغ و لاعاد ( قرآن 173/2 ) ؛ ای جائعاً لا باغیاً. || مگر. اِلاّ. غیر اسمی است که در معنی ملازم اضافه است ، و هرگاه معنی معلوم باشد مضاف الیه در لفظ حذف میشود و �لیس � و �لا� بر آن مقدم می آیند، مانند قبضت عشرة لیس غیرها ( برفع غیر یا نصب آن ) ، و قبضت عشرة لیس غیر، ( بفتح راء ) ، با حذف مضاف و مقدر بودن اسم ، و لیس غیر ( بضم راء ) ، و لیس غیر ( برفع ) و لیس غیراً ( بنصب ) ، و همچنین گویند: قبضت عشرة لاغیرُها و لاغیرَ و لاغیرُ و لاغیرٌ. �غیر� بسبب اضافه معرفه نمیشود؛ زیرا ابهام آن بسیار است و اگر میان دو ضد قرار گیرد ابهام آن ضعیف میشودیا بکلی از میان میرود، مانند: صراط الذین انعمت علیهم غیرالمغضوب علیهم. ( قرآن 7/1 ) . و اگر غیر برای استثنا باشد، کلمه بعد از آن بجهت مضاف الیه بودن مجرور میشود و خود �غیر� اعراب مستثنی به الا را میپذیرد، از این رو در مثال جاء القوم غیر زید، �غیر� منصوب میشود، و در مثال ما قدم احد غیر خالد، رفع و نصب غیر هر دو جایز است و در جملاتی از قبیل ما جاء غیر زید، بمقتضای عامل قبلی اعراب میگیرد. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) . رجوع به منتهی الارب شود. || جز. ( ترجمان القرآن علامه جرجانی تهذیب عادل ) ( دهار ) ( مهذب الاسماء ) ( منتهی الارب ) . چنانکه غیری ، جز من ، و غیرنا، جز ما معنی میدهد. ( از دهار ) . بمعنی جز و سِوی ̍. ج ، اَغیار. ( از اقرب الموارد ) ( تاج العروس ) . دون. ( منتهی الارب ) . دیگر. مغایر. ( غیاث اللغات ) . چیز دیگر. آخَر. مقابل عین : بغیر او مایل نمیشوم. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 315 ) .
منبع. لغت نامه دهخدا

غیر qayr ( در عربی ) qeyr ( در فارسی ) . این واژه در سنسکریت گَیره gayra می باشد که به عربی راه یافته و غَیر شده است. ( فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ویلیامز، چاپ 1964 ص. 363 ستون سوم )
دیگر= غیر= فرا، جدا، دیگرگون، دگرگون، ناآشنا، بیگانه، اژنبی، مگر، دیگری، نا
برگرفته از فرهنگ نامه ( ( چیلو ) ) .
اسل شناسی واژگان فارسی از ( ( زبان روزمره ) ) و ( ( زبان سازی دیرینه و نو ) ) .
...
[مشاهده متن کامل]

نویسنده :
#مسعودلشکر نجم آبادی امیرمسعودمسعودی
#آسانیک گری
#چیلو
#chilloo
#asaniqism
#امیرمسعودمسعودی
# آسانیکا
#asaniq
#مهدی - اباسلط
#فرشید - سرباز - وتن - رشید
#ضیا - همایون

دیگری
مگر
تغییر داد
در زبان لری بختیاری به معنی
صدا
qir