بودگفتن لری فیلی
غیبت. [ ب َ ] ( ع اِمص ) عیب کسی در قفای او گفتن. ( غیاث اللغات ) . بدگویی در غیاب کسی. غیبَة. غَیبَة. غَیبَت. رجوع به غیبة شود. جرجانی گوید: غیبت یاد کردن بدیهای کسی در غیاب اوست ، بشرط آنکه شخص دارای آن بدیها باشد و در غیر این صورت بهتان است و اگر مواجهه گوید شتم است. ( از تعریفات جرجانی ) . در کشاف اصطلاحات الفنون چنین آمده است : غیبت اسم است از اغتیاب بمعنی بد گفتن کسی را بعد از وی ، بشرط آنکه راست باشد، و اگر دروغ باشد آن را بهتان گویند. صاحب مجمع السلوک گوید: غیبت آن است که مسلمانی را به چیزی یاد کنی که اگر بشنود او را ناخوش آید، خواه آنچه او را بدان یاد کرده ای راجع به عیبی در بدن یا پوشش یا آفرینش یا کردار یا گفتار یا دین یا دنیا یا فرزند یا خانه یا چارپای او باشد، و در تفسیر الدرر آمده : از رسول خدا ( ص ) درباره غیبت پرسیدند، فرمود: غیبت آن است که برادر خود را بدانچه او را ناخوش آید یاد کنی ، پس اگر آن چیز در او باشد آن را غیبت گویند، و اگر در او نباشد بهتان نامیده شود. و باید دانست که غیبت منحصر به گفتار نیست ، بلکه در فعل نیز جاری است ، مانندجنبش ، اشارت و کنایت. تصدیق غیبت نیز غیبت است و شنونده نیز در این صورت بیگناه نیست ، مگر اینکه به زبان خود آن را انکار کند و در صورت ترسیدن به دل خود منکر باشد، و هرگاه بتواند گفتار گوینده را با سخنی دیگر قطع کند یا از جای خود برخیزد، و اگر نکند گناه کرده است ، و اگر به زبان خود بگوید: خاموش باش ، ولی در دل غیبت را دوست داشته باشد دورویی کرده و مرتکب گناه شده است ؛ مگر آنکه در دل آن را مکروه شمارد. شخص ستمدیده را رواست که ظلم ستمگر را نزد پادشاه یا حاکم بگوید، لیکن نباید در نزد کسی جز پادشاه و آنکه توانایی بر دفع ستم دارد اظهار کند. هرگاه کسی از مردم دیهی غیبت کند غیبت نیست ، مگر آنکه گروهی را نام ببرد. یکی از متکلمان گوید: غیبت در صورتی است که بدان قصد زیان رسانیدن و شماتت باشد، لیکن اگر بر سبیل تأسف گفته شود غیبت نیست ، و همچنین غیبت درباره فاسق متجاهر غیبت محسوب نشود. رسول خدا ( ص ) فرمود: من القی جلباب الحیاء عن وجهه فلا غیبة؛ یعنی هرکه نقاب شرم را از چهره اش برافکند درباره او غیبت نیست. و نیز فرمود: اذکر الفاجر بما فیه کی یحذر الناس ؛ یعنی شخص فاجر را به اعمال و صفاتی که دارد یاد کن تا ازمردم بترسد. و اما اگر فاسق در نهان فسق کند آن را آشکار نباید کرد، و در صورتی که آشکار کنند غیبت است ، ولی اگر بر سبیل شناساندن یاد کنند غیبت نیست. و باید دانست که درباره غیبت پشیمانی و آمرزش خواستن کفایت میکند، و هرگاه غیبت به گوش شخص غیبت شده برسد باید نزد او رود و از وی حلیت خواهد، و اگر وی بمیرد یا در جایی دور باشد که استحلال متعذر گردد از خدا آمرزش خواهد، و حلال کردن وارثان را اعتباری نیست. در حدیث آمده است که هرگاه صاحب غیبت پیش از آنکه غیبت او به گوش مغتاب عنه برسد توبه کند، توبه وی پذیرفته میشود؛ زیرا پیش از آنکه غیبت به گوش شخص غیبت شده برسد و گناه محسوب شود استغفار و توبه کرده است و اگر پس از توبه به وی رسد، توبه او باطل نشود. از ابوالقاسم رحمه اﷲ تعالی درباره غیبت کننده ای که استغفار کرده است پرسیدند، گفت : خداوند او را نمی بخشد مگر اینکه غیبت شده او را ببخشد. ابواللیث گوید: اگر کسی زبان به غیبت کسی گشود و غیبت او بگوش طرف رسید، بر غیبت کننده است که از مغتاب عنه حلیت خواهد، و هرگاه به گوش او نرسید از خداوند آمرزش خواهد و طرف را آگاه نکند زیرا در این صورت دلش بدان مشغول گردد - انتهی.
... [مشاهده متن کامل]
منبع. لغت نامه دهخدا
غیبت و این ور و اون ور حرف بردن نشانه مفعولان هست!
غیبت ( گناه ) =دُشیاد / دُشتیاد
رِنود = غیبت ، عدم حضور
غیبت ( گناه ) = زِشتیاد
شَسپ = غیبت ، عدم حضور
سلیم
غیبت: بدگویی پنهانی که همان سخن چینی و بدگویی پشت سر دیگران ست.
واژه غیبت
معادل ابجد 1412
تعداد حروف 4
تلفظ qeybat
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی: غَیبة]
مختصات ( ~ . ) [ ع . غیبة ] ( مص ل . )
آواشناسی qeybat
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
غیبت آن است که در غیاب برادر دینی، به بیان آنچه نقلش مایه ناخشنودی او می شود بپردازند، خواه آن نقص در بدن او باشد یا در نَسب یا در صفات و افعال و اقوال او یا در چیزی که متعلق به او باشد مثل خانه، لباس و. . .
زشت یاد. [ زِ ] ( اِ مرکب ) غیبت بود به بدی. ( لغت فرس اسدی چ اقبال ص 107 ) . بد یاد کردن است که غیبت و بدگویی و خبث کسی کردن باشد. ( برهان ) . بمعنی یاد کردن به بدی و زشتی که به تازی غیبت گویند. ( از انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( از شرفنامه منیری ) ( از فرهنگ رشیدی ) . غیبت کردن. ( صحاح الفرس ) ( اوبهی ) . غیبت و بدگویی از کسی و نمامی. ( ناظم الاطباء ) . و به عرف خبث گویند. ( فرهنگ رشیدی ) . گفتار بد درباره کسی. غیبت. ( فرهنگ فارسی معین ) :
... [مشاهده متن کامل]
بتو بازگردد غم عاشقی
نگارا مکن بیش از این زشت یاد.
رودکی ( از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 107 ) . و رجوع به ماده بعد شود.
زشت یاد کردن. [ زِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) پشت سر کسی بد گفتن. غیبت کردن. ( فرهنگ فارسی معین ) . رجوع به ماده قبل شود.
با سلام
برخی گمان می کنند، غیبت بدگویی پشت سر گفتن است یا غیبت تنها بدگویی کلامی است در حالی که بدگویی رو در رو یا حتی با اشاره و اینایی هم جزیی از غیبت است.
سلام. غیبت بر وزن زینت به معنای بدگویی پشت کسی است. غیبت بر وزن کیفر به معنای ظاهر نبودن است.
پیشنهاد من پشت سخنی است.
ناباشی ( ناباش بودن )
ناباش : غایب
باشا : حاضر
بدگویی
در شاهنامه و نوشته های پهلوی بجای واژه غیبت از واژه ایرانی دشیادی . . . . دش یادی . . . بهره برده شده است
پابودی
ناپیدا شدن. [ پ َ / پ ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) غیبت. پنهان شدن. مخفی شدن. غیب شدن : امیر چون نامه بخواند سجده کرده پس برخاست و بر قلعت برفت و از چشم ناپیدا شد. ( تاریخ بیهقی ) . و بروی آب همی شد تا از دیدار مردم ناپیدا شد. ( منتخب قابوسنامه ص 32 ) . چون صبح صادق از مطلع آفاق شارق گشت اعلام خورشید پیدا آمد و رایات تیر و ناهید ناپیدا شد. ( سندبادنامه ص 41 ) .
... [مشاهده متن کامل]
شد ز ماهان شریک ناپیدا
ماند ماهان ز گمرهی شیدا.
نظامی.
دُشیادیدن.
پُشتگوییدن.
باشنده= حاضر
ناباشنده= غایب
ناباشندگی =غیب
بد گویی پشت سر دیگران. خراب کردن دیگران در غیاب آنها
غیبت : نیست ، نیامده است
***
مثال : چه کسانی در کلاس غیبت دارند ؟
جواب : فلانی
پس گویی، پشت گویی، نهان گویی، پنهان شدن، نهان شدگی، ناپیدایی
فلانی غیبت دارد
فلانی نیامده است
هر کس غیبت غیر موجه داشته باشد اخراج میشود
هرکس نیامدش پزیرفته نشود بیرون کرده میشود
پشت سر گویی، نهستی
به 'غیبت کردن' رجوع شود. . .
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)