قورت . [ ق ُ ] ( ترکی ، اِ ) جرعه . ( سنگلاخ ) . غورت . جرعه ٔ نوشیدنی .
- قورت دادن ؛ فروبردن لقمه یا جرعه از گلو و با لفظ دادن استعمال میشود و با لفظ انداختن بمعنی لاف زدن است . ( فرهنگ نظام ) .
... [مشاهده متن کامل]
- قورت مال ؛ لاف زن . ( فرهنگ نظام ) .
- امثال :
دو قورت و نیم بالا دارد یا باقی دارد یا دو قورت و نیمش باقی ه ؛ بکسی که با تمتعی فراوان از کسی یا چیزی هنوز ناسپاس است گویند. ( امثال و حکم دهخدا ) .