طرف ما همان معنی عمیق یا عمقیترین جای دریاچه یا برم اب را میدهد
غور در زبان و لهجه لارستانی ( فداغی ) به معنای دیدن است.
غور اتکو : دیدی
غور: ولایتی در نزدیکی قندهار
( ( بزرگی جفاپیشه در حد غور
گرفتی خر روستایی بزور ) )
یعنی: فرمانروایی ستمگر در ولایت غور، خر روستاییان را بزور می گرفت.
غور: تامل، بررسی
( ( خرابی و بدنامی آمد ز جور
رسد پیش بین این سخن را بغور ) )
یعنی: خرابی و رسوایی در نتیجه ی ستم می آیند. مرد خردمند و آینده نگر، در این واقعیت درنگ و تامل می کند.
دور اندیشی
غار یغور غوراً
أغوار جمع غَور ( أغوار ( ألأُردُن )
. . .
إِلاَّ تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذینَ کَفَرُوا ثانِیَ اثْنَیْنِ إِذْ هُما فِی الْغارِ
قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتیکُمْ بِماءٍ مَعینٍ30
... [مشاهده متن کامل]
أَوْ یُصْبِحَ ماؤُها غَوْراً فَلَنْ تَسْتَطیعَ لَهُ طَلَباً41
قار با غار و قر کردن با غور کردن . . . اشتباه نگیر
غارَات جمع غارة
. . .
بحث مفصلی دارد!
غور به زبان سنگسری
غور غور نکن. . . . مِنه مِنه نِکِره meneh meneh nekereh
برسی حواشی کار - برسی به سود وزیان کار
تفکر عمیق وبه عواقب و نتیجه آن کار اندیشیدن
سگال
غور کردن =فکر کردن، تفکر کردن
غور : نهایت و علت کار
شاه از آن احتراز کو می ساخت
غور دیگر کنیزکان بشناخت
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 520 )
گودی
قعر
گور ( فرو رفتن در خاک )
کور ( فرو رفتن در تاریکی )
غور ( ژرف اندیشیدن )
غار ( فرو رفتن در دل کوه )
خور ( فرود آمدن نور آفتاب )
خله ( چوبی که به تن چارپایان فرو می کنند )
خلیج ( فرورفتگی آب در خشکی )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)