غنی

/qani/

    flush
    fat
    gentleman
    rich
    opulent
    wealthy
    free from want
    luxuriant
    rich man

فارسی به انگلیسی

غنی ترین و بهترین بخش هر چیز
fat

غنی ساز
fortifier

غنی سازی
enrichment

غنی شدن
fatten

غنی کردن
enrich, fatten

غنی کردن شیر با افزودن ویتامین
fortify

مترادف ها

rich (صفت)
دولتمند، پر پشت، فاخر، با شکوه، نفیس، حاصلخیز، بانوا، گرانبها، غنی، توانگر، زیاده چرب یا شیرین

wealthy (صفت)
دولتمند، دارا، چیز دار، بانوا، پولدار، غنی، توانگر، ثروتمند

پیشنهاد کاربران

پر مایه
بسیارمال ؛ غنی. متمول. توانگر. باثروت : بازرگانی بود بسیارمال. ( کلیله و دمنه ) . بازرگانی بسیارمال آمده است. ( سندبادنامه ص 158 ) .
با کسره غین به معنای موسیقی
resource - rich
کسی که بود یا نبود چیزی برایش یکسان و فرقی ندارد مثلا که سیرآب است جلویش آب باشد یا نباشد برایش فرقی ندارد او سیرآب است.
All - sufficient
پربار. . سرشار. . دارا
مایه دار
پُرچگال
در برخی زمینه ها بجای آمیخته واژه ی �غنی شده� می توان �پرچگال� را بکار برد؛ نمونه:
آیا بر زبان راندن اینکه �اورانیوم غنی شده و آب سنگین کالاهای استراتژیک هستند� جز گردن سپاری به واگذاری یا فروش �کیک زرد� و اورانیوم پرچگال ( غنی شده ) به کشورهای امپریالیستی و ریزه خواران شان و پایمال نمودن سال ها کار و کوشش دانشمندان ، کارمندان و کارگران آن رشته از صنایع کشور از آرشی دیگر برخوردار است؟
...
[مشاهده متن کامل]

برگرفته از نوشتاری در پیوند زیر:
ب. الف. بزرگمهر ۲۵ فروردین ماه ۱۳۹۴
https://www. behzadbozorgmehr. com/2015/04/blog - post_35. html

prosperous
دارا
بی نیاز
پربار
مترادف: independent
Self - sufficient
پر از, دارنده, ثروتمند
بای
دارنده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس