غنودن، پوزه بخاک مالیدن، با پوزه کاویدن یا بو کردن
پیشنهاد کاربران
متکا
در تراجم کهن معادل :سِنَةࣱ ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَیُّ ٱلۡقَیُّومُۚ لَا تَأۡخُذُهُۥ سِنَةࣱ وَلَا نَوۡمࣱۚ خداى، هیچ نیست خداى مگر او، زنده پاینده . نه گیرد او را غنودنى و نه خواب، او راست آنچه اندر آسمانها و آنچ اندر زمین. کیست آنک شفاعت کند نزدیک او مگر بفرمان او؟ داند آنچه پیش ایشانست و آنچه پس ایشانست، و نه اندر یابند بچیزى از دانش او مگر بدانچه خواست؛ نگنجد کرسى او آسمانها را و زمین، و نه گران کند او را نگاه داشتن آن، و اوست برتر و بزرگوارتر ... [مشاهده متن کامل]
( ترجمه تفسیر طبری آیه ۲۵۵ ) خداست که نه خداى مگر او؛زندۀ همیشه پاینده . ( ۲۵۶ ) نگیرد او را غنودن و نه خواب. او راست آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است. کیست آن که شفاعت کند نزدیک او مگر بفرمان و دستورى او. مى داند آنچه فرا پیش روى ایشانست[از خیر و شر]و آنچه از پس ایشانست[از خیر و شر]؛ و فا نرسند فا هیچیز از علم و دانش او مگر بدانچه او خواسته بود[که ایشان را مطّلع گرداند بر آن؛و]فراخ فرا رسیده است کرسى او بهفت آسمان و زمین؛و گران نیاید ورو نگاه داشتن هر دو، و اوست برتر از همه چیزها و بزرگوار ( ترجمه برگرفته از تفسیر ابوبکر عتیق نیشابوری )
از آنجا که کارواژه ی ای همچون زدودن، بن اکنون زدای را دارد، شاید بتوان برای این کار اژه بن اکنون غنای یا غنوی رو پیشنهاد داد، همچون : می غُنویم، می غُنایم
غنودن : دکتر کزازی در مورد واژه ی غنودن می نویسد : ( ( غنودن به معنی آرمیدن و خفتن این فعل در پارسی از فعل های تک بنه است و تنها بن گذشته آن کاربرد دارد . بن اکنون و ستاک آن بر من روشن نیست . ) ) ... [مشاهده متن کامل]
ز هر دانشی چون سخن بشنوی ز آموختن یک زمان نغنوی ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 187 )