غمگین کردن


    depress
    grieve
    overcloud
    sadden

مترادف ها

aggrieve (فعل)
ازردن، جور و جفا کردن، غمگین کردن

disgruntle (فعل)
خشمگین کردن، غمگین کردن، بدخلق کردن

grieve (فعل)
غمگین کردن، اذیت کردن، اندوهگین کردن، غصه دار کردن، محزون کردن، مغموم بودن

sadden (فعل)
غمگین کردن، افسرده شدن، متاثر ساختن، غمگین ساختن یاشدن، متالم کردن

make sorry (فعل)
غمگین کردن

پیشنهاد کاربران

به غم افکندن یافکندن ؛ غمگین کردن :
همی جست جایی که بد یک درم
خداوند او را فکندی به غم.
فردوسی.

بپرس