غلظت

/qelzat/

    consistency
    denseness
    density
    concentration
    viscosity
    coarseness

فارسی به انگلیسی

غلظت کاه
wetting agent

مترادف ها

density (اسم)
انبوهی، تراکم، سیری، ستبری، غلظت، چگالی، ضخامت، سفتی

thickness (اسم)
ستبری، غلظت، ضخامت

compactness (اسم)
غلظت

پیشنهاد کاربران

درود . در کرمان به غلیظ تیل میگیم و غلطت میشه تیلی . بدرود .
چند برابرواژه ی پارسی در کنار هم:
۱: لطیف و کثیف: نرمینه و سختینه.
۲: رقیق و غلیظ: کم مایه و پرمایه.
۳: متکاثف و متخلخل: چَگال و تَنُک.
۴: متراکم: انبوه، انباشته.
پارسی را پاس بداریم: )
واژه《دفز》و《دفزک》در پارسی به چم غلیظ آمده و واژه《دفزینگی》را میتوان برابر غِظت نهاد .
سلامی باز ، فرصتی خُرد یافته و در گویه ای دِگر اندکی پیرامون واژه ( آریتیِ ) ( غلظت ) به سبب درک بهترِ《 ( جایگزینی ، شبیه سازی ) یا همان ( گرته برداریِ ) کِناییِ》واژه [پُر رنگیِ] پیشنهاد شده نمونه ای دگر تقدیم می کنم ، مثلاً در گفتگوهای ( هر روزه ) خصوصا در فضای آموزش برای درک بهترِ انتقال به جویندگان دانش و هنر از ( هم گویی ) این دو واژه بهره گرفته میشود، بیشتر و نمونه ای ریزه تر ، مثلاً در خصوص آموزش ( مَخارج حروف ) به قاری گفته میشود [ این حرف را اینقدر ( غلیظ و پر رنگ ) اَدا نکن ، کمی رقیق تر و ساده تر ] سخن پایان داده جهت ( خوش فرجامی ) یا ( حُسن ختام ) سروده پیش رو را تقدیم سروران فرهیخته می کنم [ اگر هستی در این هستی به دان پیمان بدو بَستی 💮 اگر رَستی از آن پیمان به دان پیمانه بِشکستی✒ پوزش از کاستی [ رستگار در پهنه زندگی]
...
[مشاهده متن کامل]


سلام ، در معنایی دِگر و کنایی ( پُر رنگی ) ، بداهه آهنگین جهت نمونه تقدیم سروران ، [خانه عمرت به عزت میشود پر رنگ تر ] واژه آمیخته ( خانه عمر ) در معنای کنایی ( پهنای زندگی ) یا ( معنا و کیفیت زندگی )
...
[مشاهده متن کامل]
بکار رفته است ، و اما بداهه آخرین نوشتار کمترین ، [ یک عمر نخوابیدم تا ریسه بتابیدم 💮 یا رب نکند یک عمر در خواب خطا دیدم ] پوزش از کاستی ( پاینده )

در پارسی " دفزکی "
فراوانی شیمیایی
Density
این واژه عربی است و پارسی آن این واژه هاست: پَرپانچ که از سنسکریت: پْرَپَنچَ ساخته شده، گَهَنت که از سنسکریت: گْهَنََتا ساخته شده است

بپرس