غلتک اطوcalenderغلتک بزرگsteamrollerغلتک خمیرrolling pinغلتک زدنsteamroller, calender, to roll, to use a roller on(a house-top)غلتک شکنجهrack
roll (اسم)تمایل، گردش، صورت، توپ، لوله، نورد، فهرست، ثبت، غل، چرخش، طومار، فرد، غلتک، نان ساندویچی، چیز پیچیدهroller (اسم)استوانه، نورد، منگنه، غلتانک، غلتک، غلطک، بام غلتانtrundle (اسم)چرخک، غلتک، بارکش کوتاهsledge (اسم)غلتک، سورتمه، چکش اهنگری
نوردسوزن برای جوجه؛ شمشیر کشنده. برای خرس؛ اصلاً دیده نمیشه ومانند پشه له وناپدید میشه. برای فیل . . . برای غلتک فولادین . . . . . . خودت را بزرگ کنید؛ همه گرفتاریهای کوچک میشن وناپدید میشن. Road Rollerتوپ+ عکس و لینک