غلام

/qolAm/

    slave
    page
    lad
    servant
    thrall

فارسی به انگلیسی

غلام باره یا غلام پاره
sodomite

غلام بچه
young slave

غلام زاده
slave's child, my child or son your slave's child, the child of your slave, my child or son

غلام سیاه
negro slave

غلام گردش
corridor

غلام مانند
slavish

مترادف ها

bondsman (اسم)
کفیل، ضامن، غلام، برده

peon (اسم)
پیک، پاسبان، غلام، پادو، قاصد، سرباز پیاوه

bondman (اسم)
غلام، برده، رعیت

slave (اسم)
غلام، برده، بنده، زر خرید، اسیر، خادم

bondservant (اسم)
غلام، بنده، زر خرید، برده بدون مزد و اجرت

lad (اسم)
غلام، پسر بچه، جوانک

serf (اسم)
غلام، برده، زارع بی زمین و فقیر

vassal (اسم)
غلام، رعیت، بنده، تبعه، خراجگزار، همبیعت بالرد

thrall (اسم)
غلام، بنده، بندگی

page (اسم)
غلام، پسر بچه، خانه شاگرد، پادو، برگ، صفحه

galley slave (اسم)
غلام، غلام پاروزن، مزدور، زحمتکش

پیشنهاد کاربران

غلام ؛ قل قله غالب کلام عقل آغول قلب قلعه قالی قلاب قلیل گل و. . .
در زوایا و ابعاد کاربردی مختلف از طریق قوانین ایجاد کلمات می توان به مفهوم این کلمه پی برد.
درک بهتر این مفاهیم برای کلمه ی غلام مرتبط با مطلب تحلیل شده ی زیر ؛
...
[مشاهده متن کامل]

آغول ؛ اگر بخواهیم در گام اول از قانون اولویت آوا نسبت به نگارگری به مفهوم این کلمه ورود کنیم کلمه ی عقل به راحتی قابل مشاهده می شود.
حرف ( آ ) یا ( ع ) در این کلمه باب ورود به ساختمان کلمه برای رسیدن به عالم معنای درونی این کلمه می باشد.
حروف اصلی در کلمه ی آغول جهت ایجاد مصدر و بن واژه برای انشعاب و ساخته شدن کلمات دیگر دو حرف ( ق ل ) می باشد.
علت نگارگری حرف ( ق ) به صورت ( غ ) در کلمه ی آغول به خاطر عینیت مفهوم این کلمه منطبق با واقعیت فیزیکی کلمه می باشد مثل کلمه ی غار که دارای دهانه و درب ورودی می باشد و نقاشی حرف ( غ ) نیز منطبق با شرایط فیزیکی غار می باشد.
در واقع در مبحث نگارش حروف و حتی نقطه ها نیز حکمت های فراوانی وجود دارد که نیاز به تحقیق بیشتری در این مورد هست.
( مثل کلمه ی علم که حرف ( ع ) باب ورود به کلمه می باشد و مصدر آن لم به معنی مالامال بودن می باشد و از این مصدر کلمه ی لامپ ایجاد شده است که حرف ( پ ) در کلمه ی لامپ باب خروج برای رفتن به سمت یک ساختمان دیگر از کلمات به نام لمبوندن به معنی خوراک دادن می باشد و کلمه ای که دارای هر دو باب باشد کلماتی مثلی پلمپ و المپیک می باشد. )
کلمه ی عقل به معنی ایجاد کننده ی قِل و قُل یا قیل و قال در یک غالب چند بعدی و یا ابزاری برای تشخیص حد و حدود جهت در امان ماندن و ایجاد امنیت دارای بار معنایی می باشد.
اصطلاح قل و زنجیر به مفهوم محدود شدن نیز یک اصطلاح رایج مرتبط با این مطلب می باشد.
یعنی کلمه ای مثل قل و قول به معنی گفتن نیز این سخن را برای ما دارد که گفتن و صحبت و کلام باید دارای حد و حدود و یک غالب باشد.
در فرهنگ عرب به اون بند و طنابی که به پای چهارپایان بسته می شود برای ایجاد محدودیت حرکت، عقال گفته می شود.
حتی کلمه ی بغل با ترجمه و برگردان آغوش به معنی حصار امن و محدوده ی ایمن می باشد .
البته مدل ساختمان کلمه ی بغل که حرف ( ب ) معنای بودن را به عنوان باب ورود در کلمه ایجاد می کند به معنی دارای حصار و قلب و غالب مثل مدل ساختمان کلماتی مثل بِلَک بلوک بلنک و. . . می باشد.
تلاقی دو حرف ( ق ) و ( ل ) در ساختمان کلمات باعث ایجاد مفاهیم بسیار زیادی در ابعاد کاربردی مختلف می شود مثل ( غلام کلام اَکل قلم قلعه قله قلب غالب قلیل قایل قلدر غلط و. . . )
اگر هم از زاویه ی بازچینی و بازخوانی به روش معکوس برای فهمیدن کاربرد کلماتی که با دو حرف ( ق ل ) ساخته می شوند نگاهی داشته باشیم کلماتی مثل لاک و بلوک و لوکیشن و لگاریتم و. . . قابل مشاهده است.
کلمه ی لگاریتم نیز که در علم ریاضیات بسیار رایج می باشد در واقع غالب و مرز و محدوده ی اعداد را بر مبنای یک نظم مشخص به ما نشان می دهد.
در واقع کلماتی که اینچنین حساب شده و دقیق در علوم مختلف و در مکالمات در جایگاه کاربردی مختلف متناسب با کاربردشان رایج شده است معلوم است که از جانب شخصی به امر پرودگار عالم، مدام در حال تلاش و نظارت و جانمایی این کلمات در زبانهای مختلف برای درک بهتر حقایق هستی است.
پس کلمه ی آغول به معنی حصار و دوربندی که دارای دروازه ی ورود و خروج باشد دارای معنا و مفهوم می باشد.

غلام از ریشه غلم، در لغت عرب در معانی زیر آمده است: نوجوان ، نو خط ، پسر بچه ، برده ، غلام ، بنده ، خدمتکار . جوانی که تازه سبیل در آورده ( المنجد ) در قاموس قران آمده : نگارند جوان را نزدیکترین معنی می
...
[مشاهده متن کامل]
دانم زیرا غلم و اغتلام به معنی هیجان و شهوت است . اهل لغت گفته اند یعنی هیجان شهوت نکاح . غلمه و اغتلام شدت طلب نکاح ( مجمع ) از اینکه به معنی بچه آمده یک کاربرد مجازی است تسمیة الشیء بما یؤول الیه، نامگذاری چیزی به حالت و کیفیت آینده آن؛ از اقسام مجاز لغوی است. از اینکه بچه در آینده جوان خواهد شد به جای بچه به او جوان گفته شود.

وشاق
گرا
رهی
منبع. عکس نامهٔ باستان دکتر میر جلال الدین کزازی
غلامغلامغلامغلام
بهزاد بی عقل کی گفته اشکانیان تورک هستند . آن ها پارت و پسرعموی فارس ها بودند و ربطی به تورک و اینجور خزعبل ها ندارند. از روی باد شکم سخن نگو گوش دراز.
رهی ، بنده، چاکر
حمید رضا مشایخی - اصفهان
غلام به معنای برده.
ایـــبـــک
بُخت، ریدک، بنده، برده، حلقه کش، سفته گوش، رهی، نوجوان، پسر، جوانک، بیریش
واژه غلام
معادل ابجد 1071
تعداد حروف 4
تلفظ qolām
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی، جمع: غلمان]
مختصات ( غُ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی qolAm
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
...
[مشاهده متن کامل]

منبع فرهنگ فارسی معین
پایین اشتباه این واژه پارسی گفتم واژه غلام در پارسی برده می شود این واژه قبل اینکه ترک مسلمان شوند در زبان عربی بود

کولوم یا قلوم یعنی خدمتکار به ترکی از قل به معنای نیرو و بازو گرفته شده ، کوللانیم یا قوللانیم یعنی استفاده کنم ، قولی یعنی نیرومند ، قول یعنی زیر دست
۱. قول ، یعنی بازو ۲. نیرو توان ۳. زیر دست ۴. خدمتکار
غلام کلمه ای تورکی است که از قولوق به معنی خدمت گرفته شده است قول معنی بنده و نوکر می دهد به صورت غول در فارسی معنی دیو می دهد و قولام یعنی بنده هستم
من جنگ ترک و پارس ندارم. در حالیکه خودم ترکم. از روی قرآن میگم. حصرت زکریا به خدا عرض میکنه، چطور ممکنه به من غلامی عطا کنی در حالیکه من پیر شده ام. پس نمیتونه معنی برده جنسی داشته باشه.
حلقه کش ؛ حلقه کشنده. کنایه از بنده و مطیع :
گوش جهان حلقه کش میم اوست
خود دو جهان حلقه تسلیم اوست.
نظامی.
ساختم از شرم سرافکندگی
گوش ادب حلقه کش بندگی.
نظامی.
من همان سفته گوش حلقه کشم
با خود از چین و با تو از حبشم.
نظامی.
واژه غلام یک واژه کاملا پارسی است به ترکی می شود کله این واژه یعنی غلام صد درصدر پارسی است.
این واژه احتمالا یا ریشه عربی دارد یا ریشه پارسی.
از آنجا که واژه غِلمان در قرآن وجود دارد و در آن دوران هنوز زبان ترکی نزدیک به غرب اسیا هم نشده بود، این واژه احتمال زیاد عربی است.
اما از آنجا که اعراب سابقه زیادی در دزدی واژگان پارسی دارد، این احتمال وجود دارد که این واژه از پارسی وارد عربی شده باشد و معرب شده باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

هرچه هست مطمئنا ریشه واژه غِلمان عربی با واژه قوللوک ترکی متفاوت است، گرچه ممکن است معانی نزدیک به هم داشته باشند.

قول لوق الماق ( پذیرایی کردن در مهمانی ها ) که هنوز این کلمه قابل استفاده در ترکی امروزی است. یا من سیزین قول لو غوزدا ث ( برای خدمت کردن به شما حاضرم ) . . . من سیزین قولوزام ( بنده ی ۴ هستم ) . . قول ( بنده ) . . قو لام ( غلام= بنده هستم )
به نظر از قلی یا کولوم ترکی هست
قل یعنی دست که در کلمات تورکی مثل قلچماق و قلدر دیده میشه
معنی دستک و کمک میدهد
خدمتکار
غلام : غلام ( عربی ) بنده ، پسر بچه، جوانک .
قلی : قلی ( ترکی ) غلام .
از تعبیرات مختلفی که در لغت عرب آمده می توان استفاده کرد که غلام حد فاصل میان طفل ( کودک ) و شاب ( جوان ) است که در زبان فارسی از آن تعبیر به نوجوان می کنیم .
نه اشتباهه
غلام به پسر بچه هایی میگفتن که اعراب از آنها سوءاستفاده های جنسی میکردن
به نظر بنده ترکی است و از قول یم درست شده.
"قول" ( در ترکی برده ) "یم یا وم" ( پسوند احترام در ترکی مانند خانیم، بیگیم )
معنیش هم لفظ احترام آمیزی میشود که به بردگان میدهند
غلام
یک نوع بازی
مرغی افسانه ای
جهان دایناسوری
برده. . . .
سفته گوش. [ س ُ ت َ / ت ِ ] ( ص مرکب ) شخصی را گویند که گوش او سوراخ باشد. ( برهان ) :
من آن سفته گوشم که خاقان چین
ز ناسفتگان کرده بودم گزین.
نظامی.
|| کنایه از فرمان بردار و قبول کننده و مطیع و تابع و غلام. ( برهان ) . غلام و کنیز و مطیع. ( غیاث ) . غلام که حلقه بگوش نیز گویند. ( رشیدی ) . کنایه از مطلق محکوم و مطیع و اکثر اطلاق آن بر کنیز و غلام کنند. ( آنندراج ) :
...
[مشاهده متن کامل]

روز و شب سالکان راه تواند
سفته گوشان بارگاه تواند.
نظامی.
دو شخص ایمنند از تو کائی بجوش
یکی نرم گردن یکی سفته گوش.
نظامی ( شرفنامه ص 63 ) .
من همان سفته گوش حلقه کشم
با خود از چین و با تو از حبشم.
نظامی.
سفته گوشی چو در ناسفته
در فروشی بهای جان گفته.
نظامی.
|| ( اِمرکب ) گوش ِ سوراخ کرده. ( برهان ) .

لَلَه آقا
لهجه و گویش تهرانی
مستخدم مرد، غلام
ریشه ی واژه ی #غلام در عربی قول و قولمان در ترکی ✅
از قول یا قولمان ( شاهمرسی ) ترکیست به معنی بنده و غلام
در دیوان لغات ترک هم گفته شده است.
از فعل قیلماق به معنی انجام دادن است
قیلمان با پسوند انجام دهنده ( اویرتمن - اییرمن )
...
[مشاهده متن کامل]

قولمان یا قیلمان به معنی شخصی که کارش انجام دادن کار ها است. ♦️
به صورت غلام وارد عربی شده است.
در ترکی واژگان بسیاری وجود دارد که به صورت تک هجایی با اسم گفته میشود و فعل مشخص دارد
( مثال ؛ قور : رتبه مرتبه - دیوان لغات ترک - فرم دیگر قورام )
قولمان به معنی خود نوکر و غلام است اما قول به تنهایی بیشتر برای بنده استفاده میشود. ♦️
بنده : قول - qul
غلام - نوکر : قولمان - qulman

غلام= قولام از "قول" و مصدر "قوللوک:به معنی خدمت"
و غلام یعنی خدمتکار ، واژه و اسمی ترکی است که وارد زبان عربی شده
از این مصدر اسم "قلی" هم درست شده.
خدمتکار ، برده
معنی غُلام در بعضی وقت ها به معنی چوپان است مثلاً:
به سراغ آن غلام رفت و گفت:�از این همه گوسفندانت یکی را به من بده. �
رهی، جوان، طفل، فرزند، بنده، چاکر، خادم، خدمتکار، زرخرید، عبد، مستخدم، مملوک، نوکر، غلمان
غلام از ریشه غلم گرفته شده به به معنی جوان و مذکری که استفاده جنسی از وی میشود
کنیز
در بهشت جوانانی خدمت اهل بهشت می کنند بنام غلمان آنچنان زیبا هستن و اهل بهشت از آنها بهره جنسی هم می برند
نوکر خدمد کار مرد

جوان، نوجوان، پسر
نوکر. حمال
ایبک
رهی
برده جنسی مذکر
به معنی فرزند، نوجوان، خدمتکار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٥)