غصه

/qosse/

    bother
    care
    grief
    sorrow
    worry

فارسی به انگلیسی

غصه خور
who gives way to grief, broody, (one) who gives way to grief, brooder, worrywart

غصه خوردن
brood, mope, to be grieved, to become sorrowful

غصه خوری
sorrowing or grieving, worrying, sorrowing

غصه دار
having a worry or worries, sorrow-stricken, afflicted, careworn, mournful, sad, sore, woeful

غصه دار شدن
trouble

غصه داری
sadness

مترادف ها

sorrow (اسم)
مصیبت، غم و اندوه، غم، فرم، حزن، غصه، نژندی، سوگ، تاثر، غمگینی

rue (اسم)
غم و اندوه، غم، پشیمانی، ندامت، غصه، سداب ها

heartache (اسم)
سینه سوزی، غم، اندوه، سار، غصه، درد قلب

grief (اسم)
رنجش، غم، اندوه، حزن، سار، غصه

woe (اسم)
پریشانی، غصه

teen (اسم)
تنفر، درد، رنج، خشم، اندوه، اسیب، غصه، سنین 13 الی 19 سالگی

پیشنهاد کاربران

#2:
غصه شدن زندگی قبل از قصه بودنش.
غصه qosse: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
فرم faram، موژ muž، گرم gorm، تاسا tāsā، اندوه anduh ( دری )
اراز erāz ( لکی )
اغدا aqdā ( خراسانی: aqda )
ازکسی دلشکسته غصه میخوردی
غصه تشدید دادد
غُصّة با قِصَة اشتباه نگیرید!
عربی را با فارسی نو وکهن خلط وخبط وغلط وغلت ومیکس و. . . نکنید.
هیچ کلمهء فارسی نو وقدیم که شباهت لفظی یا نوشتاری با عربی؛ یک معنی واحد، وجود ندارد.
قبل از ترجمه کلمات عربی باید به فرهنگ نامه ها قدیم ومتون أولیّه ( عربی - عربی ) مراجعه کنید نه به زبان های دیگرولغتنامه های معاصر. . . !
...
[مشاهده متن کامل]

دل گرفتگی
ملال . . . . الم . . . غم . . درد . . . بغض . . .
اندوه . . . . . نگرانی . . . . . . غم . .
خود خوری
ناراحتی
درون خود ریختن
ناراحت، ناراحتی
لغت آریایی غسه kaścai* که ارب آنرا غصه مینویسد شکل اسلی این لغت به مانای سوگ اندوه sorrow است.
*پیرس ( منبع ) : Dictionary of Khotan Saka by H. W. Bailey

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)