to clamour or exclaim
غریو
/qariv/
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
غوغا، داد و بیداد، همهمه، غریو، بلوا، شورش، هنگامه
خروش، گریه، فریاد، بانگ، ناله، غریو، زاری، ضجه، عجز
حراج، فریاد، بیداد، غریو، داد
خروش، سر و صدا، غرش، صدا، بانگ، غریو، توف
اشفتگی، هیاهو، سر و صدا، شلوغ، همهمه، غریو
پیشنهاد کاربران
غریو غرن غرنگ غرش غرشت است غریو را غریب و غریگ و غریچ چون فراسیو و فراسیب و فراسیگ و فراسیج و غرَناک و غرَنیو= غر نوفه هم گویند غراناگ - غریدن را بی کشش بر سر ز نیز توان گفت و غر ان ان که در غرش است و غروک انکه بسار غرد
هلهله. . . همهمه . . فریاد . . فغان . . شیون . .
هزاهز
غریو: دکتر کزازی در مورد واژه ی "غریو " می نویسد : ( ( غریو به معنی خروش و بانگ بلند است ستاک واژه:غر، می تواند بود که در غرّاناگ garrānāg به معنی تندر و غرّنیتن garrānitan با بُن ِ اکنون غرّان garrān که در پارسی "غرّیدن" و "غُرّان" شده است، نیز کاربرد یافته باشد ) ) .
... [مشاهده متن کامل]
( ( ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵، ص ۳۷۷. )
... [مشاهده متن کامل]
( ( ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵، ص ۳۷۷. )
- شور و فریاد